معنای دقیق واژه ، " نیست در جهان " ، یا سرزمینی است که وجود ندارد. این مفهوم ، در آغاز عنوان اثر برجسته ای به زبان لاتین از توماس مور بود . او ، با این مفهوم ، مدینه ی کامل و حکومت آرمانی را توصیف می کرد.
امروزه ، این واژه اغلب در جهت نشان دادن روءیای کمال اجتماعی که امکان وصول بدان نیست ، همچنین تعبیه خیالی و غیر قابل تحقق سازمانی سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ، به کار می آید.
با این همه ، باید پذیرفت هر طرح که در جهت بهبود اوضاع سیاسی و اجتماعی ارائه می شود ، به منظور تعبیه نظمی است که موجود نیست . هر مصلح اجتماعی نیز باید بر مدلی آرمانی تکیه کند که برایش همچون قاعده عمل به کار می آید . ترقی انسانیت صورت وقوع نمی یابد ، مگر آن که غایتی در نظر باشد و با آن ، راهی به سوی بهبود و یا آرمانی خاص جستجو شود . ار همین روست که باید از جهتی گفت ؛ نا کجا آباد برای حرکت جامعه ضرورت دارد ؛ حتی آنان که چون مارکس آن را محکوم کرده اند تا حدود زیادی متاثر از آن بوده اند.