در سیاست ؛ به کسی محافظه کار اطلاق می شود که طبق فرهنگ لاروس قرن بیستم ، طرفدار نظامی است که در آن اساس کار ، حراست از تداوم دولت سیاسی مستقر و طرد انقلاباتی است که موجبات نقض این تداوم را فراهم می سازند. طرز فکری محافظه کار خوانده می شود که با نظم موجود پیوندی بدون هیچ روحیه انتقادی برقرار سازد و در برابر هر تغییر یا نوآوری عدم اعتمادی بی دلیل از خود نشان دهد.
محافظه کاری ؛ آیینی است که در آ« روحیه مبتنی بر محافظه کاری به صورت یک نظام عنوان شود. در این صورت ،آرمان حیات اجتماعی در نظم و ثبات خلاصه می شود. محافظه کاری در بعضی از کشورها در برابر لیبرالیسم و در بعضی دیگر در مقابل ترقی خواهی قرار می گیرد ، مانع تحقق ترقی اجتماعی است ، از تطور نهادها جلوگیری به عمل می آورد و هر انطیاقی را منع می کند. در محافظه کاری ، هرقدر بیشتر درصدد استقرار اشکال قدیمی حکومت برآییم ، به همان نسبت با سنت گرایی که مظهر آن طرفداری از "بناپارت" و سلطنت است ، نزدیک تر می شویم . در سیاست مبتنی بر محافظه کاری ، تداوم یک نظم سیاسی-اجتماعی که به زمان خاصی مربوط است و یا جنبه ابدی دارد ، مورد حمایت قرار می گیرد و امکان استقرار یک نظام سیاسی نو و بهتر از گذشته ، به این دلیل که ویژگی های اساسی یک جامعه ، همواره یکی هستند و از این نظر دوران ها تمایز چندانی با هم ندارد ، مطرود شناخته می شود . فرد محافظه کار را معمولا" رقبایش مرتجع می خوانند.