خلقت من درجهان یک وصله نا جور بود
من خود راضی به این خلقت نبودم زور بود
خلق ازمن درعذاب ومن خودازاخلاق خویش
ازعذاب خلق ومن یارب چه ات منظور بود
حاصلی ای دهراز من غیر شروشور نیست
مقصدت ازخلقت من سیر شروشور بود
ذات منمعلوم بودت نیست مرغوب از چه ام
افریدستی زبانم لال.چشمت کور بور
ای چه خوش بود چشم میپوشیدی از تکوین من
فرض میکردی که ناقص خلقت یک مور بود
ای طبیعت گر نبودم جهانت نقص داشت
ای فلک گر من نمی زادی اجاقت کور بود
قصد تو از خلقت من یقین دارم فقط
دیدن هر روز یک گون رنج جورا جور بود
گر نبودی تابش استاره من در سپهر
تیر و بهرام و خور وکیوان تو بینور بود
راست گویم نیست جز این علت تکوین من
قالبی لازم برای ساحت یک گور بود
افریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب
گر خدایی هست زانصاف خدایی دور بود
گر من اندر جای تو بودم امیر کاینات
هر کسی از بهر کار بهتری مامور بود
انکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد
از چه کرد این افرینش را مگر مجبور بود
1333 میر زاده عشقی
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به در گاه خدای اورد
ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای اورد
Last edited by beul on Sat Apr 17, 2010 3:15 pm; edited 2 times in total
من خود راضی به این خلقت نبودم زور بود
خلق ازمن درعذاب ومن خودازاخلاق خویش
ازعذاب خلق ومن یارب چه ات منظور بود
حاصلی ای دهراز من غیر شروشور نیست
مقصدت ازخلقت من سیر شروشور بود
ذات منمعلوم بودت نیست مرغوب از چه ام
افریدستی زبانم لال.چشمت کور بور
ای چه خوش بود چشم میپوشیدی از تکوین من
فرض میکردی که ناقص خلقت یک مور بود
ای طبیعت گر نبودم جهانت نقص داشت
ای فلک گر من نمی زادی اجاقت کور بود
قصد تو از خلقت من یقین دارم فقط
دیدن هر روز یک گون رنج جورا جور بود
گر نبودی تابش استاره من در سپهر
تیر و بهرام و خور وکیوان تو بینور بود
راست گویم نیست جز این علت تکوین من
قالبی لازم برای ساحت یک گور بود
افریدن مردمی را بهر گور اندر عذاب
گر خدایی هست زانصاف خدایی دور بود
گر من اندر جای تو بودم امیر کاینات
هر کسی از بهر کار بهتری مامور بود
انکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد
از چه کرد این افرینش را مگر مجبور بود
1333 میر زاده عشقی
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به در گاه خدای اورد
ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای اورد
Last edited by beul on Sat Apr 17, 2010 3:15 pm; edited 2 times in total