اورامان :
بنابر آن چه "برهان قاطع" ، ( نام کتابی است ) ، آورده است ؛ " اورامن " (oraman) به ضم اول و فتح میم و سکون نون ، نوعی از خوانندگی و گویندگی باشد که آن خاصه پارسیان است و شعر آن به زبان پهلوی باشد و نام دهی است از مضافات و توابع جوشقان مشهور به اورامه و چون این قسم گویندگی را شخصی از خنیاگران آن ده ، وضع کرده بود ، بنابراین ، به "اورامن" شهرت یافت .
شمس قیس رازی ، صاحب المعجم البلدان می نویسد : کافه ی اهل عراق را از عالم و عامی و شریف و وضیع به انشاء و انشاد، ادبیات فهلوی (پهلوی) مشعوف یافتم و به اصغاء و استماع ملحونات (الحان ) آن مولع دیدم ، بل که هیچ لحن لطیف و تالیف شریف از طرق اقوال عربی و اغزال دری و ترانه های مُعجز و داستان های مهیج ، اعطاف ایشان را چنان در نمی جنبانید و دل و طبع ایشان را چنان در اهتزاز نمی آورد که :
لحن اورامی و بیت پهلوی
زخمه ی رود و سماع خسروی
در فرهنگ عمید آمده : اورامن - ا ، اَ مَ - یکی از آهنگ های قدیم موسیقی - یکی از آهنگ های فارسیان که اشعار آن را به زبان پهلوی با لهجه ی محلی خوانده اند . " اورامان " اورامه و اورامین هم گفته شده اورا : قلعه حصار - " اُ-اَ "هفت اورای چرخ :
کفایه از هفت آسمان .

پاوه :
محمد مردوخ کردستانی ، صاحب تاریخ کردستان می نویسد : در وجه تسمیه پاوه چنان چه در کتب معتبر تاریخی آمده است ؛ منسوب به پاو - پسر شاپور ، پسر کیوس ، برادر انوشیروان ساسانی است و از ک تاب تاریخ کلیسای قدیم نقل
می نماید که طرف جنوب کردستان مدتی بت پرست شده و بعد در اواخر قرن پنجم میدالی به کیش مسیح در آمدند. سپس چیزی نگذشته که به سعی و اهتمام سپهدار ایران که " پاو " نام داشت ، دوباره به آیین زرتشتی بازگشته اند ؛
بدین ترتیب که در زمان خلافت خلیفه ثانی عمر فاروق که عراق مفتوح گردید ؛ مجال اقامت برای یزدگرد باقی نمانده ، از مدائن رهسپار عراق عجم می شود ، به حوالی کرمانشاه که می رسد ؛ سپهدار ارتش خود " پاو " را با دو هزار سوار و مقداری آذوقه روانه شهر زور می نماید که اهالی آن سامان را به یاری یزدگرد دعوت نماید ( شهر زور هم اکنون در خاک عراق است ) مردم نیز تقاضای " پاو " را اجابت نموده با تدارک و مهمات جنگی آماده حرکت می شوند که ناگاه خبر توجه یزدگرد به جانب خراسان منتشر می شود ؛ پاو از شنیدن خبر مزبورمتالم گشته ، ناچار نامه برای اهالی شهر زور می نویسد که : چون شهریار ایران به پشت گرمی و دوستی خاقان چین و چاکری مرزبان خراسان " ماهوی سوری " رهسپار خاورزمین شده ، اکنون شما ها در جای خود آرام بمانید تا شهریار ایران از آن دیار به سوی این سامان بازگشت نماید که آن گاه شما را از دستور شهریاری آگاه می سازم . " پاوشاپورزاد " .
پس از ارسال نامه ، از کنار " سیروان " ( نام رودخانه ای خروشان در مرز ایران و عراق است ) یک منزل عقب می نشیند و در کنار آبادی بزرگی که در میان جنگل در کمر کوه بود ؛ خیمه و خرگاه برپا می دارد . ساکنان آبادی مراسم مهمان نوازی راکاملا" به جای می آورند ، " پاو " از این حسن پذیرایی استفاده نموده ، آن ها را به تبعیت با یزدگرد و ترک مسیحیت و تجدید آیین "زرتشت" دعوت می نماید و برای آن ها آتشکده ساخته و بر فراز کوه ، معبدی بنا می کند که هم اکنون ، آن کوه را آتشگاه می گویند و قصبه را هم به یادگار " پاوه "نامیده اند که عرب " فاوج " می گوید .