نه دآش سهیل " فقط که سبات نیست "موقعیت تحصیل فقط یه چیزه ..
با اینکه این چیزا خیلی زیادن ولی باز دیدن این صحنه ها واسه آدم عادی نمیشن " چند وقت پیش رفته بودیم پارک " هنوز هوا خیلی خیلی سرد بود " گوشه ی پارک دیدیم چند جعبه ی آدامس گذاشته بود " با یه دونه از وزنه ها (نمیدونم بهش چی میگن ) خلاصه کنارشم یه قلمبه ی پتو .. رفتیم جلو " کنار پتو یه دفتر کتاب ریاضی بود که باز بود " پتو رو زدم کنار زیرش یه دختر 8-9 ساله بود با مقنعه و فرم مدرسه که داشت از گوشه ی پتو به آدما نگاه میکرد .. !!!
نمیدونم اون داشت به چی فکر میکرد " ولی من با دیدن اون بچگی خودمو دیدم " عصرای زمستون یه کاسه آش داغ و یه جای گرم و امن .. راه گلومو یه بغض گنده بسته بود ..
...