بسم الله الرحمن الرحیم ، والصلوه و السلام علی اشرف الانبیاء و المرسلین و علی جمیع الشهداء و الصدیقین و لعن الدائم علی اعدائهما الاولین و الآخرین من الآن الی قیام یوم الدین .
در تاریخ اعراب جاهلی نقل است که دو قبیله بر سر موضوعی بسیار ساده سالیان متمادی با یکدیگر جنگیدند و صدها تن از یکدیگر را در مدت همین سال ها کشتند و زندگی را بر یکدیگر سخت داشتند . "داحس " و "غبراء" نام های دو اسب متعلق به رهبران دو قبیله به همین نام ها بودند ( و شاید تنها نام اسبان این رهبران بودند ، به هرحال در اصل این حکایت توفیری نمی کند) . اسب عرب از حیث نژاد و اصالت و باره گی و بادپایی و شتاب و روندگی ، مشهور است و ازجمله مراسم معروف و معمول در بین عرب جاهلی ، بر گزاری مسابقات اسب دوانی یا شتر دوانی است که به آن علاقه وافری نیز دارند . شقاوت و سنگ دلی در بین عرب امری بدیهی است و این فرهنگ را هم اکنون نیز به نقاط مختلفی از دنیا با اشاعه ی فرهنگ و مذهب من در آوردی وهابیت ، انتقال داده اند ، ازجمله اینها سربریدن افراد با شمشیر و خنجر است که همچون گوسفندان سر انسان ها را می برند و هیچ ناراحت نمی شوند . اما موضوع داحس و غبراء :
مسابقه ای بین این دو اسب برگزار شد و چون در آن دوران از ابزار جدیدی مانند کر نو متر خبری نبود ، و این دو اسب در بین قبایل عرب ، به اصطلاح تک بودند ، دست هایشان در خط پایان ( پاهای جلو اسب را دست می گویند ) ، خیلی به هم نزدیک بود و مشخص نشد که کدامیک اول و کدامیک دوم شده است و لذا بر سر این سوءتفاهم و رویداد طبیعی ابتدا نزاع کلامی در گرفت و سپس هریک دست به شمشیر برده و به دیگری تاخت .و در این واقعه تعدادی از طرفین کشته شدند . این حادثه به همین سادگی پایان نگرفت و طرفین سالیان متمادی با یکدیگر جنگیدند و صدها تن از یکدیگر را کشتند و نابود کردند و خانواده های زیادی را داغدار کردند ، تا اینکه وساطت چند تن از ریش سپیدان قبایل را پذیرفتند و کوتاه آمدند ، درحالیکه کینه یکدیگر را تا سالیانی دیگر در سینه هایشان مخفی نگاه داشتند که منجر به بروز رویدادهای تلخ دیگری بین آن ها شد .
همچنین نقل کرده اند که نوجوانی از قبیله ی اوس ، بر پیری از قبیله بنی قریظه ریشخند گرفت ( نام قبایل را درست به خاطر ندارم که اگر اشتباه بود بر من ببخشایید ، اما به هر حال واقعه ای این چنینی در تاریخ عرب جاهلی ثبت شده است )
که آن پیر به خاطر سخن مسخره آمیز نوجوان سوگند یاد کرد که صد تن از اعضای فامیل و اهل قبیله ی این نوجوان را به خاطر همین مسخره کردن از دم شمشیر بگذراند و بکشد . پیر مرد به سوگند خود عمل کرد و تا پیش از مرگ توانست نودو نه نفر از اهل فامیل و قبیله ی آن نوجوان را بکشد و هنگامی که می خواست صدمین نفر را بکشد در کنار چاه آبی بود و توفان شن در گرفت و پیر مرد ناتوان و خسته را که تشنه نیز بود از پا در آورد و در کنار همان چاه آب مرد . سالیانی گذشت و روزی تعدادی از اعراب که اتفاقا" از اهالی همان قبیله ی مورد نظر پیرمرد بودند از کنار آن چاه می گذشتند و چون به چاه رسیدند ، قصد نوشیدن آب و استراحت کردند که واحه ای بود در دل بیابان . در همین حین باز توفانی سخت در گرفت و استخوان های پیر مرد را کا در کناره ی چاه مانده بود به هوا پرت کرد و بر بدن یکی از افراد قافله ی عبوری زد و مجروحش کرد که بر اثر جراحات وارده در گذشت و بدین ترتیب صد تن از اهالی مورد نظر پیرمرد لجوج و عنود کشته شدند و او پس از مرگش به آرزویش رسید !!
از این داستان ها در زندگانی سراسر شر ارت و نادانی عرب جاهلی فراوان است و در حال حاضر هم می بینیم که عرب هنوز از این نظر اصلاح نشده و مشکلات فراوانی دارد .
و اما قضیه ابولوءلوء و عمر خطاب و حوادثی که بر پیامبر اکرم (ص) گذشت و رویدادهای تلخی که بر ائمه ی اطهار از علی ابن ابیطالب و حسنین گرفته تا امام حسن عسگری علیهم آلاف التحیه و الثنا ء گذشته و سختی ها و شدائد و مصائبی که بر زینب کبری و فاطمه زهرا سلام الله علیهما گذشته ، بر هیچ کس پوشیده نیست و بسیاری از این وقایع در تاریخ ثبت است . اما ما به عنوان شیعیانی که ادعایمان روشنفکری ، انسانیت ، باسوادی ، رحم و مروت و راءفت ، عاقلی و بخردی ، شرافت و خداترسی و تقوا و خدا محوری است و اگر زندگی می کنیم با درایت و تفکر و تدبر و اگر می میریم با انجام وظیفه و تکلیف و با شعور و فهم و به کمال رسیدن می میریم ، اگر می جنگیم با منطق و شعور می جنگیم و اگر صلح می کنیم با منطق و شعور و عقل و سیاست ، صلح می کنیم ، چنان چه در جنگ امام حسین و صلح امام حسن (ع) دیدیم و شنیدیم و خواندیم ، شیعیانی که ایرانی هم هستیم و پارسی زبان که عرب همواره ما را از خود می راند و مجو س مان می خواند و بنا به تعبیر برخی صدام حسین هم به یاد وقایع تاریخی و به این بهانه و البته برای عوام فریبی خود را سردار قادسیه می خواند و مثلا" قصد داشت که قادسیه ای دیگر را با یاد سردار سپاه اسلام در جنگ قادسیه تکرار کند و ما را به عنوان ایرانیان مجوس دوباره به اسلام و قوانین این دین مبین آشنا سازد که این توهین بزرگی بود ، برای همین فرهنگ و تفکراتی است که در عرب وجود دارد . اما صدام هم یک سوسیالیست و یک بعثی بود که لائیک بود و اصلا" کاری به اسلام و مسلمین نداشت ، اما چون در بسیاری موارد هوشمند بود ، از سادگی و جهالت همیشگی اعراب نهایت استفاده را کرد و با چنین تبلیغاتی که اصولا" خودش هم به آنها معتقد نبود ، اعراب حوزه ی خلیج فارس را علیه ایران متحد کرد . اینکه در بین عرب ، یک غرور کاذب نژادی و نژاد پرستی و خود خواهی مانند پیشینیانش وجود دارد امری بدیهی و معمولی است و همه ی دنیا می دانند که اعراب دارای چنین غرور بی موردی هستند و موضوع اشاعه ی پان عربیسم هم از همین جا سرچشمه می گیرد ، چنان چه موضوع اشاعه ی پان ترکیسم و کمال آتاترکیسم در ترکیه به یاد اقتدار دوران امپراتوری عثمانی منتهی با شکل و شمایلی دیگر و با لائیسیته و غرب محوری همین حرکات ، رفتارها و اندیشه ها را در اذهان متبادر می سازد . ما به عنوان ایرانیان متمدن که فرهنگی هزاران ساله داریم و پیش از اعراب و اسلام ، حکومت و نظام سیاسی منسجم و تعریف شده داشته ایم و نظامات اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی مان ، به ویژه در دوران هخامنشیان به اوج خود رسید ، برای خود حرف داریم و از اسلام هم البته مسایل و مطالبی را گرفته ایم ( مطالعه خدمات متقابل اسلام و ایران نوشته شهید مطهری ) می تواند به ما در این زمینه کمک کند . حال ، که ایرانیان از دیرباز به عنوان انسان هایی فهیم ، با فرهنگ ، دارای عقل و تدبیر ، با سیاست و کیاست ، اهل منطق و فراست و درایت ، اهل قلم و مطالعه ، اهل کند و کاو و پژوهش و در یک کلام مردمانی با سابقه ی درخشان تمدنی بیش از هفت هزار سال هستند و مانیز خوشبختانه جزئی از این پیکره به شمار می آییم ، آیا باید با پرداختن به مسایلی که صدها سال پیش اتفاق افتاده که از نظر زمانی با ما فاصله ی زیادی دارد و شرایط آن دوران با شرایطی که ما اکنون در آن زندگی می کنیم تفاوت های بسیاری دارد ، آنهم به این شکل افراطی اش ، کار درست و عاقلانه ای است . انسان هایی مانند عبدالمالک ریگی جوانان خام و بی تجربه و هوسران و اقتدار گرایی بیش نیستند که ملعبه ی دست استکبار قرار می گیرند ، اما خودشان در منطقه چنین تبلیغ کرده و می کنند که آمده اند تا مطالبات به حق اهل سنت بلوچی و سیستانی را از دولت طلب کنند و با زور اسلحه و تهدید و ارعاب و ترورهای وحشیانه بگیرند . موضوع افرادی مانند ریگی در سیستان و بلوچستان و افراد دیگر در سایر نقاط ایران ، دقیقا" برای تفرقه افکنی بین مردمان مسلمانی است که سالیان سال علی رغم داشتن دیدگاه های مذهبی کاملا" متفاوت از یکدیگر با مسالمت و مصالحه زندگی کرده اند و با هم وصلت کرده اند . ا انگلیس و امریکا هم همین را می خواهند . برگزاری مراسمی مانندعمر کشان دقیقا" در مسیر اهداف استکبار است و کاتالیزور ایجاد تفرقه بین مسلمین . اصلا" عمر کشان چه مفهومی دارد ؟! مثلا" اگر ما در مراسمی با این نام شرکت کنیم و به عمر و اعوان وانصارش هم فحش و ناسزا بگوییم و عقده هایمان را به این وسیله خالی کنیم ، چه چیزی عایدمان می شود و چه گشایشی از امور و مشکلات مسلمین و شیعیان می کند ؟! جز اینکه آتش تفرقه را افزون تر خواهد کرد ؟! بسیاری مثل انجمن حجتیه که معمولا" بانیان این گونه مراسم و مجالس هستند خودشان سر در توبره ی انگلیس و استعمار دارند و چند جوان ساده و کم سواد و بی اطلاع از وقایع سیاسی روز و تاریخ پر فراز و نشیب اسلام را با این کارها تا مرز تروریست پروری می کشانند تا بگویند شیعه هم دست کمی از اهل تسنن ندارد و اگر اهل سنت ( بعضی هایشان ) افراطی هستند و در افغانستان و پاکستان و یمن و عربستان و عراق و ایران ، دست به جنایت های وحشتناک می زنند و همه ی این جنایات را هم به نام اسلام و مسلمانان تمام می کنند ، شیعیان ایران هم چندان تفاوتی با آنها ندارند !! شما اگر به اهل تسنن فحش و نا سزا بگویید و این گونه مراسم را برگزار کنید ، خوب باید به آن ها هم باید حق بدهید که دقیقا" مثل شما عمل کنند و این طور است که تفرقه به وجود می آید ، چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ؟!ما باید افکار و اذهانمان را از اعماق تاریخ بیرون بیاوریم و امروزی بکنیم . باید شرایط امروز را ببینیم . امروزه هم شیعه ، هم سنی ، هم کاتولیک ، هم پروتستان وارتدکس واقعا" از نظر تفکر و آراء ( حتی مذهبی ) تغییر کرده اند . چه فایده مثل اخباریون به جای وابعث ثوابها الی قبر آزیتا بگوییم وابعث ثوابها الی قبر ام الرفاعه (مثلا")؟! الآن این شخصی که فوت کرده است ، اسمش آزیتاست ، اما اخباریون می گویند اگر بگوییم وابعث ثوابها الی قبر آزیتا ، کفر کرده ایم باید یک اسم مجازی عربی و اسلامی را بگوییم که به اسلام توهین نکرده باشیم ؟!!! این سخن چقدر بی منطق و خنده دار و صد البته مضحک است !! از این پیله ی هزاران ساله بیرون بیاییم و اکنون جهان را ببینیم .