Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionپرواز انقلاب Emptyپرواز انقلاب

more_horiz
ساعت: ۹ و ۲۷دقيقه و ۳۰ ثانيه. پرواز ايرفرانس پاريس را به قصد تهران ترك مى كند. حالا پانزده سال گذشته است. رهبر عاليقدر مذهبى همو كه كاريزماى بى بديلش توده هاى شهر و روستا را به خيابان ها كشاند مسافر ويژه پرواز مشهور به «پرواز انقلاب» است. نه! تلاش ها هيچ يك به نتيجه نرسيده اند. حتى او كه خود را «مرغ طوفان» مى خواند. در اين ميان، شوق رهايى نيز دامن گسترده، عطش آزادى و عدالت اجتماعى نيز... روزنامه پراودا، ارگان حزب كمونيست اتحاد جماهير شوروى، هشدار مى دهد كه بحران ايران صرفاً نتيجه مخالفت مردم با سلطنت نيست، بلكه جنبش ملت بر عليه امپرياليسم آمريكاست كه درصدد ايجاد يك ديكتاتورى نظامى است.

حالا ديگر ده روزى مى شود كه سيدجلال الدين تهرانى، رئيس شوراى سلطنت به پاريس رفته و آنجا به خواست رهبر انقلاب، شوراى سلطنت را غيرقانونى دانسته و استعفا داده است.

«آقاى بختيار، سيدجلال تهرانى رئيس شوراى سلطنت را براى گفت وگو با [امام] خمينى به پاريس فرستاده بود. ظاهراً تهرانى كسى بود كه جان [امام] خمينى را در دوران شاه نجات داده بود. از اين جهت آنها تصور مى كردند كه او مى تواند با [امام] خمينى گفت وگو نمايد.» (ماموريت مخفى در تهران _ خاطرات ژنرال هايزر _ ص ۲۴۳)

نكته مهم در اين ميان پيام اصلى تهرانى در محضر رهبر انقلاب است. هايزر درباره جانمايه اين پيام مى گويد: «پيام اصلى تهرانى اين بود كه خطر گروه سوم را به [امام] خمينى هشدار دهد و يادآورى نمايد كه مبارزه آزاردهنده او عليه دولت ممكن است راه را براى كمونيست ها باز كند و تنها راه جلوگيرى از اين مسئله همكارى [امام] خمينى با دولت و نيروهاى ارتش است.»

هايزر، استعفاى تهرانى را يك تحول ناميده و مى گويد، اين تحول براى او حادثه اى كاملاً جديد بوده است!

حالا روزهاى پرشماره اى از اعتصاب سراسرى مطبوعات با پيشگامى كيهان گذشته است. كاركنان راديو و تلويزيون ملى ايران نيز به جمع اعتصابيون پيوسته اند.

دور تا دور محل اسكان بنيانگذار جمهورى اسلامى پر است از مامورين امنيتى فرانسه. پليس فرانسه امنيت كامل جان ايشان و اطرافيانشان را تضمين كرده است.

سر آنتونى پارسونز كه مدت پنج سال از ۱۹۷۴ تا ،۱۹۷۹ سكان سفارت بريتانيا در تهران را بر عهده داشته است در «غرور و سقوط» به روزهايى اشاره مى كند كه آيت الله عاليقدر از ويلايى در حومه پاريس به حملات شديد عليه رژيم ايران ادامه مى دادند و دستورات پى درپى براى تشديد مبارزه با دولت و نافرمانى عمومى و خوددارى از هرگونه همكارى با رژيم را صادر مى كردند.

«دستورالعمل ها و سخنان توفنده او علاوه بر نوارهاى كاست كه مرتباً از پاريس به تهران فرستاده مى شد، از طريق مطبوعات آزاد شده و برنامه فارسى راديوى بى بى سى به گوش مردم ايران مى رسيد.» (غرور و سقوط _ خاطرات سفير سابق انگليس در ايران _ص ۱۳۶)

اين سياستمدار بريتانيايى به علت انتخاب پاريس براى رهبرى انقلاب ايران اشاره مى كند. به باور او: «آيت الله خمينى با انتخاب يك پايتخت غربى كه از تمام امكانات ارتباطى مدرن جهان برخوردار بود و خبرنگاران رسانه هاى خبرى از چهار گوشه دنيا در آن حضور داشتند، پرشنونده ترين منبر خطابه جهان را در اختيار گرفت.» او بلافاصله مى افزايد: «منبرى كه هرگز در يك كشور اسلامى مانند سوريه و الجزاير در اختيار او قرار نمى گرفت...»

بارى، تلكس پشت تلكس و خبر پشت خبر از رسانه هاى معتبر بدون مرز درباره آخرين اظهارات رهبر روحانى روانه ايران است. ابتكار عمل از كف اپوزيسيون ليبرال شاه، هر لحظه خارج و خارج تر مى شود!... جالب آنكه در اواخر ماه اكتبر آن سال سرنوشت ساز، نمايندگانى به رياست دكتر كريم سنجابى رهبر جبهه ملى، مهندس مهدى بازرگان رهبر نهضت آزادى و نيز نمايندگانى از طرف آيت الله كاظم شريعتمدارى براى مذاكره درباره تشكيل جبهه واحدى با پشتيبانى بنيانگذار جمهورى اسلامى مى روند تا زيرسايه درخت سيب جمع شوند.

پارسونز مى گويد: «ماه اكتبر ستاره بخت او همچنان در حال صعود بود... گرايش نيروهاى ميانه رو به طرف آيت الله خمينى، براى شاه فال نامباركى بود...» (همان - ص ۱۳۷)اين همه در جريان است. اما همان طور كه پيش از اين نيز اشاره شد، تحولات جارى هيچ يك بر وفق مراد اپوزيسيون ليبرال نظام سلطنتى نبوده است. راديكاليسم در جامه حركت انقلابى همچنان ميدان دار است و تعيين كننده سمت و سوى تحولات آتى ميهن. ژنرال هايزر در اين باره مى گويد: «اپراتور تلفن رمز چند پيام تلگرافى به دستم داد. اولين تلكس يك خبر اطلاعاتى بود كه مى گفت آقاى تهرانى رئيس شوراى سلطنت كه براى مذاكره با [امام] خمينى به پاريس رفته بود، استعفاكرد. يك خبر اطلاعاتى ديگر گفته بود كه حزب توده از [امام] خمينى اعلام حمايت نموده است.» (ماموريت مخفى در تهران _ خاطرات ژنرال هايزر _ ص ۲۹۳)

حالا اطرافيان آيت الله در نوفل لوشاتو همچنان در تكاپويند. ابراهيم يزدى از تگزاس راهى نوفل لوشاتو شده، صادق قطب زاده از سوئيس، ابوالحسن بنى صدر نيز در پاريس رحل اقامت افكنده است. بارى، درختان سبز در نوفل لوشاتو فراوانند، اما حكايت آن درخت سيب كه هر روز ميزبان فلاش هاى مكرر رسانه هاى بين المللى و غربى است، چيز ديگرى است!

رهبر روحانى اوقات بسيارى را زير آن درخت سيب مى نشينند و در هر كلام ناسازگارى را با محمدرضا پهلوى و استبداد او عيان تر مى كنند. آتشى است زير خاكستر در اين دهكده كوچك مجاور پاريس... حرف و سخن پيرامون آن منزل مشهور در دهكده زيبا همه جا هست. رهبر عاليقدر مذهبى يگانه حكومت نمونه برآمده از دين پيامبر اسلام (ص) را وعده مى دهند و از آزادى مطبوعات، رسانه ها و نيز آزادى زنان در نظام اسلامى مى گويند. كنفرانس «گوادالوپ» حالا به پايان رسيده است. ايران در تب و غليان اعتراض مى سوزد. تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورا برگزار شده و حركت مردم ايران در اين واپسين روزها به تمامى جامه مذهب به تن كرده است.

در تظاهرات مشهور، شعارها همگى حول و حوش مضامين مذهبى اند، پلاكاردها نيز. در اين روزها، شعار «مرگ بر شاه» در تظاهرات هنوز متداول نشده است. مردان از زنان شركت كننده در تظاهرات مشهور كه هزاران نفر را روانه خيابان هاى پايتخت كرد، با واژه ها و ادبياتى مودبانه مى خواهند كه موهاى خود را بپوشانند: «خواهرم براى خودت خوب است.»

درست يك هفته پيش از بازگشت بنيانگذار جمهورى اسلامى به ايران در روز پنجم بهمن ماه ۵۷ وقتى زمزمه مخالفت دولت بختيار با بازگشت ايشان به ايران شنيده مى شود ايشان مى فرمايند: «... در اولين فرصت پيش مردمم به ايران خواهم رفت تا با آنها يا كشته شوم و يا حقوق ملت را بگيرم كه به ملت برگردانم...» (صحيفه نور جلد ۴ _ ص ۲۶۷)

به دنبال اين همه است كه بنيانگذار جمهورى اسلامى، مردم را وارث يك مملكت ويران دانسته، خواهان برگرداندن شاه [براى مجازات] به ايران شده و اعلام مى دارند كه ۲۰سال لازم است تا ويرانى ها جبران شود.

روزهايى پيش از اين هم، كانون نويسندگان با انتشار اعلاميه اى، متذكر مى شود كه تنوع افكار، مبارزه را غنى تر مى كند. رهبر روحانى نيز در آخرين مصاحبه خود در نوفل لوشاتو با خبرنگاران ايرانى اظهار مى دارند كه در حكومت اسلامى ديكتاتورى وجود ندارد. ايشان مى افزايند: «اسلام هم آزادى خواهد داد، هم به اقتصاد توجه خواهد كرد و هم توجه به ساير احتياجات كشور...» كميته برگزارى استقبال آماده مى شود.

حرف و حديث ها درباره مخالفت دكتر شاپور بختيار با مراجعت رهبر مذهبى به ايران و بستن فرودگاه به روى هواپيماى ايرفرانس حامل ايشان همچنان در جريان است كه شاپور بختيار در نامه اى از ايشان مى خواهد، سفرشان را سه هفته به تعويق بيندازند تا او امنيت ايشان را تضمين و ارتش را آرام كند.

بختيار اعلام آمادگى مى كند كه هرگونه امتيازى را در چارچوب قانون اساسى به ايشان بدهد. او در بخشى از نامه خود خطاب به ايشان مى نويسد: «... اگرچه من نيز مانند اغلب مردم ايران كه در راه آزادى و استقلال كشور تلاش مى كنند، آرزوى ديدار رهبر مذهبى عاليقدرى چون شما را دارم، اما به لحاظ توطئه ها و آشوب هاى مختلفى كه اكنون بين گروه هاى مخالف يكديگر وجود دارد، مراجعت شما ممكن است به درگيرى و آشوب بيشترى منجر شود... اميدوارم اجازه دهيد كه هرگونه تغيير در نظام كشور از طريق مسالمت آميز و براساس اصول دموكراتيك مورد قبول جهانى انجام گيرد. در غير اين صورت پس از يك ربع قرن سلطه استبداد و فساد عمومى ممكن است با فاجعه اى بزرگ تر و عميق تر روبه رو شويم...»

در اين روزهاى تاريخ ساز حاميان بختيار كه خود را طرفداران قانون اساسى مى دانند، در ميدان بهارستان تهران جمع شده و قطعنامه اى را در ۷ ماده قرائت مى كنند. هنوز دوازدهم بهمن ماه فرا نرسيده. شوراى انقلاب كه از سوى رهبر انقلاب محرمانه در ايران تشكيل شده است، با ترتيب سفر دكتر بختيار به پاريس موافقت مى كند. «توافق شده بود كه ايشان اول يك شرحى در راديو تلويزيون بدهد بخوانند و در واقع تاييد و تجليل خودش را از رهبر انقلاب بيان بكند، آن وقت به پاريس برود... آن وقت آنجا بعد از مذاكره با [امام] آقاى خمينى استعفايش را در اختيار ايشان بگذارد. ولى در نتيجه القاها يا صحبت هايى كه بعضى از آقايان خارج شوراى انقلاب با پاريس كرده بودند، اين توافق تاييد نشد. بنابراين ايشان نرفت.»
(انقلاب ايران به روايت راديو بى بى سى _ زير نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوى _ ص ۳۵۱ و ۳۵۲)

زمزمه ها درباره امكان ديدار بختيار با بنيانگذار جمهورى اسلامى در پاريس، همچنان ادامه دارد كه بختيار در يك مصاحبه مطبوعاتى اعلام مى كند: «به پاريس نخواهم رفت.» او اضافه مى كند: فرودگاه مهرآباد براى ورود بنيانگذار نظام اسلامى باز خواهد شد. اين «مرغ طوفان» ناكام در روزهاى تاريخى بهمن ۵۷ تاكيد مى كند: «وحدت، استقلال و تماميت ايران از [امام] خمينى و شاه مهمتر است! شكل رژيم مهم نيست و با انتخابات براى همه چيز حتى تغيير رژيم حاضرم اما زير بار زور نمى روم!»

آيت الله اين بار نيز تندتر از پيش جواب مرغ پرشكسته طوفان را مى دهد. بارى، «مرغ طوفان» را هم ديگر ياراى نجات حكومت برآمده از كودتا و جلوگيرى از تشكيل حكومت اسلامى در ايران نيست. سيل توده ها پيش مى روند. رهبر مذهبى روياى تشكيل اولين نظام دينى در جهان را در سر دارند و اميدشان براى تحقق مباحث مطروحه خود در دهه ۴۰ هر لحظه فزونى مى يابد.

«اين سخنرانى ها با عنوان ولايت فقيه يا حكومت اسلامى، در واقع نتيجه گيرى منطقى از آرا و استدلال هاى بسيارى از علماى شيعه سده نوزدهم بود...» (ايران بين دو انقلاب _ يرواند آبراهاميان _ ص ۵۸۶)آبراهاميان به نقش موثر اسلام در انقلاب ۵۷ اشاره كرده است. او ضمن شرح و بسط چرايى حمايت از بنيانگذار جمهورى اسلامى به انبوه نارضايى هاى عمومى گروه هاى گوناگون اجتماعى و همراهى با ايشان اشاره مى كند.

«از ديدگاه خرده بورژوازى، وى نه تنها دشمن قسم خورده ديكتاتورى بلكه حافظ مالكيت خصوصى، ارزش هاى سنتى و بازاريان به شدت تحت فشار بود. طبقه روشنفكر نيز تصور مى كرد كه وى با وجود روحانى بودنش، ناسيوناليست مبارز و سرسختى است كه با رها كردن كشور از شر امپرياليسم خارجى و فاشيسم داخلى، رسالت مصدق را كامل خواهد كرد...» (همان)

اما رهبر متنفذ مذهبى، از همان ابتداى تاسيس حكومت دينى با حمايت اكثريت قاطع توده هاى مسلمان، بر همه فرضيه ها و تعبير و تفسيرها از سخنان خود، خط بطلان كشيده و با كلامى مشهور «جمهورى اسلامى، نه يك كلمه بيشتر، نه يك كلمه كمتر» سر منزل مقصود را در آتيه اى درازمدت ترسيم مى كنند. و اما حرف، حرف دوازدهم بهمن ماه ۵۷ است. سوم فوريه ۱۹۷۹ مصادف با چهاردهم بهمن ماه ،۵۷ يعنى درست دو روز پس از ورود تاريخى رهبر به ايران، وقتى ژنرال هايزر با گروه شش نفره حاميان شاپور بختيار ملاقات مى كند، اعضاى گروه همگى از تازه ترين اظهارات مرغ پرشكسته طوفان! ستايش كرده و در اين ديدار نقطه نظرات خود را بيان مى كنند. بختيار در اين نطق خود «آشكارا اعلام كرد كه تمام تلاش خود را به كار خواهد بست تا از برقرارى مجدد ديكتاتورى به ويژه اگر بخواهد به نام دموكراسى باشد! جلوگيرى نمايد.» (ماموريت مخفى در تهران _ خاطرات ژنرال هايزر _ ص ۴۲۲)

هايزر در بخش ديگرى از گفته هاى خود درباره ادعاهاى جسارت آميز گروه مذكور آورده است: «همه آنها اعلام كردند كه تشكيل جمهورى اسلامى «فاجعه» است!»

كارگزاران استبداد سلطنتى، ذكر كلمه «فاجعه» را براى تشكيل نظام اسلامى البته مربوط به انحراف كشور به سوى كمونيسم ترجمه كرده اند. «اگر جمهورى اسلامى برقرار شود، نيروهاى مسلح مسلماً از هم پاشيده خواهد شد و لااقل ۶۰ درصد امكان انحراف كشور از غرب به كمونيسم وجود خواهد داشت!» جالب آنكه در مقابل اين اظهارات دو خدمتگزار استبداد سلطنتى، تيمسار قره باغى و درياسالار حبيب اللهى، خود هايزر مى گويد: «البته ارزيابى من رقم بالاترى را به دست مى داد!»

حالا روز دوازدهم بهمن است. فرماندارى نظامى بر اثر فشار مردم راهپيمايى و تظاهرات را براى سه روز آزاد اعلام مى كند. هواپيماى ايرفرانس شهره به پرواز انقلاب، هنوز به ايران نرسيده است.

بنيانگذار جمهورى اسلامى پس از پانزده سال تبعيد به وطن باز مى گردند. در طول پرواز، خبرنگارى از ايشان مى پرسد كه در اين لحظات چه احساسى دارند؟ و ايشان تنها به ذكر يك كلمه بسنده مى كنند: «هيچى» حالا ديگر ادبيات رسمى رسانه هاى كشور «امام» شده است. روزنامه هاى عصر ۱۱ بهمن ماه تيتر مى زنند: «امام فردا در تهران است.»

تلويزيون، آماده پخش مستقيم لحظه ورود ايشان است كه نيروهاى گارد شاهنشاهى با اشغال محل، مانع اين كار مى شوند. متعاقب آن، نظاميان مستقر در تلويزيون به طور ناگهانى پخش مراسم استقبال را قطع كرده و با پخش سرود شاهنشاهى، ديگر بار حيات استبداد سلطنتى را يادآور مى شوند!

حالا باد سرد وزيدن آغازيده است. بنيانگذار جمهورى اسلامى با كمك خلبان فرانسوى خود، قدم بر يكمين پله هواپيما مى گذارند. در پشت اين كادر، نزديكان و فرزند ايشان هويدا مى شوند. بسيارى از چهره هاى ملى در صف اول استقبالند. آيت الله سيدمحمود طالقانى نيز در فرودگاه حضور دارد. او از جمعيت فاصله گرفته و گوشه اى ايستاده و نظاره گر است.

آيت الله در بدو ورود به مهر آباد در اولين سخنان خود اظهار مى دارند: «... مملكت ما را عقب راند، مملكت ما را فرهنگش را فرهنگ استثمارى كرد. زراعتش را به باد فنا داد، خزاينش را به باد فنا داد، مملكت را ويران كرد...»

اتومبيل حامل ايشان در ميان ابراز احساسات بسيار شديد مردم راهى بهشت زهرا مى شود. به نوشته كيهان، طول جمعيت استقبال كننده كه از اقصى نقاط ايران راهى پايتخت شده بودند، سى و سه كيلومتر بوده است.

راه سد شده و به دليل كثرت جمعيت و شيفتگى بى نهايت آنان، ورود ايشان با اتومبيل به بهشت زهرا ميسر نمى شود و از هليكوپتر براى انتقال ايشان استفاده مى شود. فريادهاى الله اكبر مكرر تكرار شده و در ميان گريه و زارى و احساسات شديد مردم نطق تاريخى ايشان در بهشت زهراى تهران ايراد مى شود.

«... سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پيش از اين يك ملتى بوده، يك سرنوشتى داشته است و اختيارى داشته، ولى او اختيار ماها را نداشته است كه يك سلطانى را بر ما مسلط كند!... هر كس سرنوشتش با خودش است... مگر آن اشخاصى كه در صد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مى توانند سرنوشت يك ملتى را كه بعدها وجود پيدا مى كنند، آنها تعيين كنند...»

ايشان در اين نطق، بارها بر واژه «ملت» تاكيد كرده و خطاب به ارتشيانى كه بيم تيرباران در نظام آينده را داشتند فرمودند: «اسلام براى شما بهتر از كفر است... رها بكنيد اين را، خيال نكنيد كه اگر رها كرديد ما مى آييم شما را به دار مى زنيم...»

روزنامه شرق

descriptionپرواز انقلاب EmptyRe: پرواز انقلاب

more_horiz
[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionپرواز انقلاب EmptyRe: پرواز انقلاب

more_horiz
ممنون

این ایام خجسته رو بهتون تبریک میگم
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply