Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionزبان‌هایی که در دهان‌های باز شکسته‌اند Emptyزبان‌هایی که در دهان‌های باز شکسته‌اند

more_horiz
اسامی بی‌شمار و گوناگون، با شخصیت‌های مختلف، قرن‌هاست می‌آیند و می‌روند اما چرا ساخت اصلی اجتماع، هیچ‌گاه تغییر نیافته‌است؟

حتی پس از تحولات عظیم علمی، فلسفی، اجتماعی و... تغییرات به‌ظاهر برگشت‌ناپذیر، همواره همان نقشینه‌ی خود را بر جای نشانده‌ و تعادل خود را حفظ کرده و بازمی‌یابد. نکته‌ی حائز اهمیت، سنت‌های هر نسل است که به نسل‌های آینده به ارث می‌رسد.

سنت‌های هر نسل، تنها عبارت از وراثت پدر به پسر نیست، بلکه تداوم نوعی جهان‌بینی و شیوه‌ی زندگی است که مردگان بر زندگان تحمیل می‌کنند. بعضی افراد تصور می‌کنند آن‌چه ارثی نباشد، پایدار نمی‌ماند. به ‌زبان ساده‌تر، هر کس که به سنت‌ها و حتی عادت‌های پدران و مادران خود پایبند نباشد، نمی‌تواند زندگی رضایت‌بخشی داشته باشد.

این‌گونه افراد آن‌چه که از بچگی یاد گرفته‌اند، برای‌شان به یک اصل تبدیل شده و طی سال‌ها با آن رشد کرده‌اند و نسبت به آن‌ تعصب خاصی دارند به‌طوری‌که حتی در فهمیدن ساده‌ترین بحث‌ها، ناتوان می‌مانند زیرا فکر می‌کنند حقیقت مطلق را در اختیار دارند. دراصل این‌گونه افراد درحال مهار واقعیت می‌باشند و نه‌تنها انگیزه‌ای برای تغییر نخواهند داشت، بلکه سعی‌می‌کنند عقاید خود را بر خانواده‌شان نیز تحمیل کنند. این ‌طرز تفکر و مهار واقعیت‌ها، تیشه به ریشه‌ی خانواده و جامعه‌ می‌زند و به‌‌صورت واحد، مجزا از آشوب و ناهنجاری در جامعه ظاهر می‌شود.

بیش‌تر جوانان قرن بیست‌ویکم، با پدران و مادرانی که در نیمه‌های این قرن زندگی می‌کردند، بیگانه می‌باشند و این موضوع، باعث اختلاف بین اعضای خانواده و به‌وجود آمدن جنگی روانی می‌گردد؛ جنگی با اهداف محدود بین جنگاورانی که قادر به از بین‌بردن عقاید یکدیگر نیستند. جنون این جنگ و آشوب‌ها، مداوم و متوالی است و اعمالی ازقبیل توهین به عقاید و مقدسات دوطرف و هم‌چنین تحمیل عقاید به یکدیگر، اعمال زور و وادار کردن دوطرف به کارهایی که دوست ندارند و... صورت‌می‌گیرد که باعث خشم و آشوب می‌شود.

یکی از دلایل آشوب، احساس تملک پدران و مادران بر‌ فرزندان و به چشم یک وسیله‌ و روبات به آنان نگاه‌کردن است. برای تحقق‌ این امر، ضرورت دارد فردی متعصب، خوش‌باور و نادان باشی که البته این جریان برای فرزندان تحمل‌ناپذیر است. به بیانی دیگر، ضرورت ایجاب می‌کند ذهنیتی متناسب با حالت جنگ داشته باشی؛ جنگ برای داشتن اندیشه‌ای مستقل.

وقتی‌که شکست به مفهوم از دست‌دادن استقلال باشد، پیش‌گیری از شکست، باید به‌طور کامل جدی تلقی شود. نگه‌داشتن افراد از راه محدود کردن، راه‌حل رضایت‌بخشی نیست و اگر به هرگونه‌ای این اختیارات محدود شود، در عمل، نیازها و ضروریات افراد، دست‌کم گرفته شده و درنتیجه جوِ اجتماعی و شهری را در محاصره‌ قرارمی‌دهد. یکی از مهم‌ترین نیازهای انسان، داشتن ارتباط با دیگران است.

پدر و مادرانی که دیکتاتور هستند، از اعضای خانواده انتظار دارند که هیچ‌گونه عاطفه‌ی شخصی نداشته باشند و سعی‌می‌کنند فرزندان‌شان را به هر شیوه‌ای کنترل کنند. فرزندان آنان از هیچ‌سو آزادی انتخاب ندارند و درنهایت با نصیحت بیش‌ازحد، نارضایتی‌هایی از زندگی بی‌حاصل و تهی از دل‌خوشی، برای‌شان به‌وجود می‌آید. درنتیجه به انجام کارهای جبران‌ناپذیری چون فرار، روی آوردن به مواد مخدر و در بیش‌تر موارد، خودکشی و... می‌پردازند. این پدر و مادران، بسیار زود ناراحت و ناامید می‌شوند چراکه عملاً آن‌چه را که می‌خواستند، به‌دست نیاورده و به نتیجه‌ی دلخواه نرسیده‌اند.

یکی دیگر از دلایل این اختلافات، توقعات و انتظارات بالای پدر و مادران از فرزندان و برعکس می‌باشد. آنان انتظار دارند طرف مقابل، مانند او فکر کند، غذا بخورد، لباس بپوشد، راه برود و... این‌گونه رابطه‌ها، بسیار زود متلاشی می‌شود. پدر و مادران نباید به فرزندان خود دستور دهند که چه‌کار کنند و چه‌کار نکنند. تنها کاری که آنان می‌توانند برای فرزندشان انجام دهند، این است که با محبت فراوان، او را در انتخاب راه، یاری کنند.

افراد می‌توانند با اعتماد به‌ هم، بسیاری از این اختلافات و آشوب‌ها را از بین ببرند. این اعتماد می‌تواند از راه‌های گوناگونی کسب شود. برای مثال اگر افراد به‌جای تمرکز روی رفتارهای ناپسند و بدی‌های همدیگر، نیم‌نگاهی هم به‌ خوبی‌ها و رفتارهای پسندیده‌شان داشته باشند، درصد زیادی از این اختلافات، بهبود می‌یابد. با اعتمادکردن به هم، می‌توان خانواده‌ای را تصور کرد که در آن، قدرت، ترس و نفرت حاکم نباشد. اگر همه به‌طور یکسان از اعتماد و امنیت بهره‌مند شوند، توده‌ی عظیمی از انسان‌ها، پیشرفت کرده و درنهایت، اندیشیدن را یاد می‌گیرند ولی شاید مشکل این‌جاست که بسیاری از افراد فکر می‌کنند تغییر دادن ذهن یا حتی روش، اعتراف به ضعف است!



تهیه شده توسط:مجله شادکامی و موفقیت - رحمت صالحی

[You must be registered and logged in to see this link.]

descriptionزبان‌هایی که در دهان‌های باز شکسته‌اند EmptyRe: زبان‌هایی که در دهان‌های باز شکسته‌اند

more_horiz
سلام آقا حاج رضا 8
به نیلوفر گلم چی گفتید که ازتون دلخور شده؟ 24
هر جا می شینه به شما بد و بیراه می گه 11 22
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply