قرآن مىفرمايد: بالاترين هدفها، رستگارى است.
توضيح آنكه، هستى براى بشر آفريده شده: «خلق لكم ما فى الارض جميعاً»(بقره، 29)
و بشر براى عبادت: «و ما خَلَقتُ الجِنَّ و الانس الاّ لِيَعبدون»(ذاريات، 56)
و عبادت براى رسيدن به تقواست: «و اعبدوا ربّكم... لعلّكم تَتّقون»(بقره، 21)
و تقوا براى رسيدن به رستگارى. «فاتّقوا اللّه... لعلّكم تفلحون»(مائده، 100)
با اين مقدّمات، معلوم مىشود كه قلّهى كمالات، فلاح و رستگارى است. اكنون ببينيم چگونه بايد به اين قلّه برسيم:
قرآن مىفرمايد: راه رسيدن به رستگارى، تزكيه و خودسازى است: «قد أفلح مَن زكّاها»(شمس، 9.)
و در آغاز سورهى مؤمنون، رستگارى را از آنِ مؤمنان دانسته و مىفرمايد: «قد أفلح المؤمنون»
و همين كه قرآن در يك جا فلاح را در تزكيه و در جاى ديگر رستگارى را در ايمان بيان مىكند، معلوم مىشود كه راه تزكيه، ايمان است، نه گوشهگيرى، چلّه نشينى، انزواىنابجا، ورد و ذكرهاى مخصوص و طاقتفرسا و داشتن زندگى غير متعارف و رفتارهاى استثنايى؛ زيرا در ادامهى آيات سورهى مؤمنون، رستگارى را در سايهى نماز خاشعانه، دورى از لهو و لعب، پرداخت زكات و كمك به نيازمندان، عفّت در شهوت، امانتدارى، وفاى به عهد و تعهدات و مواظبت بر نماز مىداند.
البته دعوت به رستگارى بايد بسيار شفّاف و علنى باشد و جا دارد بر بالاى بامها و با صداى بلند همهى مردم را به آن دعوت كنند. «حىّ على الفلاح» و پيوسته بايد اين دعوت را تكرار كنيم.
در آيات اوليهى سورهى مؤمنون، دو بار كلمهى حفاظت بكار رفته است؛ يكبار حفظ شهوت. «لفروجهم حافظون» يك بار حفظ نماز. «على صلاتهم يحافظون» آرى، اين دو حفاظت بايد دائمى باشد؛ زيرا كلمهى «حافظ» در قالب اسم فاعل و «يحافظون» در قالب فعل مضارع، براى استمرار است.
توضيح آنكه، هستى براى بشر آفريده شده: «خلق لكم ما فى الارض جميعاً»(بقره، 29)
و بشر براى عبادت: «و ما خَلَقتُ الجِنَّ و الانس الاّ لِيَعبدون»(ذاريات، 56)
و عبادت براى رسيدن به تقواست: «و اعبدوا ربّكم... لعلّكم تَتّقون»(بقره، 21)
و تقوا براى رسيدن به رستگارى. «فاتّقوا اللّه... لعلّكم تفلحون»(مائده، 100)
با اين مقدّمات، معلوم مىشود كه قلّهى كمالات، فلاح و رستگارى است. اكنون ببينيم چگونه بايد به اين قلّه برسيم:
قرآن مىفرمايد: راه رسيدن به رستگارى، تزكيه و خودسازى است: «قد أفلح مَن زكّاها»(شمس، 9.)
و در آغاز سورهى مؤمنون، رستگارى را از آنِ مؤمنان دانسته و مىفرمايد: «قد أفلح المؤمنون»
و همين كه قرآن در يك جا فلاح را در تزكيه و در جاى ديگر رستگارى را در ايمان بيان مىكند، معلوم مىشود كه راه تزكيه، ايمان است، نه گوشهگيرى، چلّه نشينى، انزواىنابجا، ورد و ذكرهاى مخصوص و طاقتفرسا و داشتن زندگى غير متعارف و رفتارهاى استثنايى؛ زيرا در ادامهى آيات سورهى مؤمنون، رستگارى را در سايهى نماز خاشعانه، دورى از لهو و لعب، پرداخت زكات و كمك به نيازمندان، عفّت در شهوت، امانتدارى، وفاى به عهد و تعهدات و مواظبت بر نماز مىداند.
البته دعوت به رستگارى بايد بسيار شفّاف و علنى باشد و جا دارد بر بالاى بامها و با صداى بلند همهى مردم را به آن دعوت كنند. «حىّ على الفلاح» و پيوسته بايد اين دعوت را تكرار كنيم.
در آيات اوليهى سورهى مؤمنون، دو بار كلمهى حفاظت بكار رفته است؛ يكبار حفظ شهوت. «لفروجهم حافظون» يك بار حفظ نماز. «على صلاتهم يحافظون» آرى، اين دو حفاظت بايد دائمى باشد؛ زيرا كلمهى «حافظ» در قالب اسم فاعل و «يحافظون» در قالب فعل مضارع، براى استمرار است.