عزل قائم‌مقام رهبري

اين نوشتار بر آن بوده و هست تا بگويد امام تلخ‌‌ترين تصميمات زندگي خود را در دو موضوع پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ و عزل آقاي منتظري از قائم‌مقامي خود اتخاذ كرد. به ديگر سخن، امام با بيان نگراني‌هاي خود از آينده انقلاب، دست به اين اقدام زد.

پيش از ادامه بحث لازم مي‌دانم به ضرورت طرح اين نكته بپردازم و تصريح كنم كه رحلت آيت‌الله منتظري يا هر فرد ديگري نمي‌تواند حقيقت تاريخ را تغيير دهد. هرچند عده‌اي در تلاشند تا «نهضت تحريف» را با هدف انحراف اذهان و البته در قالبي پيچيده دنبال كنند. اين تلاش‌ها پس از رحلت حضرت امام نيز رخ داد و كساني سعي كردند تا نامه 6/1/68 امام به آقاي منتظري را مجعول جلوه دهند؛ نامه‌اي كه مي‌توان در آن عمق نظر امام به ايشان را دريافت.

اصالت اين نامه هم به وسيله بزرگاني نظير رهبر معظم انقلاب و آقايان هاشمي رفسنجاني، اردبيلي و سيداحمد خميني كه در همان روز در جريان قرار گرفتند و بعدها توسط موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني تاييد شد. هرچند با اصرار بسيارآقاي هاشمي در همان مقطع، جلوي پخش نامه از صدا و سيما، گرفته شد و مقرر شد آقاي منتظري خود نامه‌اي به امام بنويسند.جالب اين‌كه ايشان نيز در نامه 7/1/68 خود خطاب به امام وصول نامه 6/1/68 امام را اعلام مي‌نمايد.

درخصوص مباني و مقدمات تصميم قاطع امام در مورد عزل آقاي منتظري، چند نكته قابل تامل است:

1 - امام در پس پرده و به شكل خصوصي بيش از 2 سال به شيوه‌هاي مكتوب و شفاهي به آقاي منتظري هشدار داد كه برخي افراد فاسد در بيت و اطرافيان شما حضور دارند كه «اطلاعات غلطي» به شما مي‌دهند كه منشأ مكاتبه‌ها، تصميم‌ها و اظهارنظرهاي نادرست شما و درنتيجه سوءاستفاده دشمنان مي‌شود.

2 - حمايت آيت‌الله منتظري از فردي به نام سيد مهدي هاشمي كه پرونده جنايت‌‌هاي وي در دست بررسي بود؛ از جمله دلايل بركناري وي محسوب مي‌شد. حمايت‌هاي آقاي منتظري و اعتمادش به اين شخص، تا آن حد بود كه پيگيري پرونده قضايي و اطلاعاتي سيد مهدي هاشميبه سختي صورت مي‌گرفت. به نحوي كه آيت‌الله ري‌شهري وزير اطلاعات وقت، مجبور بود، براي انجام اقدام‌هاي عادي درخصوص اين متهم (مهدي هاشمي)‌ بارها از امام اجازه مكتوب دريافت كند.

نامه مورخ 23/10/65

وزير اطلاعات درخصوص تبعيد اين متهم و موافقت امام (24/10/65)‌ شاهدي بر اين مدعاست.

در تاريخ 15 آبان 65 امام طي حكمي به وزير اطلاعات دستور برخورد با باند مهدي هاشمي را صادر نمود و تاكيد كردند: «اين امر، عبادتي است كه دامان بزرگاني (منظور آقاي منتظري است)‌ را، از اتهامات پاك و توطئه منحرفان را خنثي مي‌كند.»

امام پيش از اين حكم در نامه‌اي خطاب به آقاي منتظري با تجليل از سوابق و مقام علمي، عملي و مبارزات ايشان، تذكراتي را درخصوص حمايت از باند مهدي هاشمي مي‌دهند و اعلام مي‌كنند؛ حيثيت مقدس شما بايد محفوظ و مصون بماند، هر چند اين حيثيت واجب المراعاه به احتمال قوي، بلكه به ظن نزديك به قطع، در معرض خطر است... اين خطر بسيار مهم از ناحيه انتساب آقاي سيدمهدي هاشمي است به شما. (صحيفه امام جلد بيستم ص 136)‌

در پايان اين نامه، امام از آقاي منتظري مي‌خواهد دامن خود را از ارتباط با سيدمهدي پاك كند و هيچ‌ عكس‌العملي در مسير رسيدگي به پرونده از خود نشان ندهد.

3 - نامه 6/1/68 و 8/1/68 امام نشان مي‌‌دهد باوجود آن كه آقاي منتظري بارها اعلام كرده بود؛ از امام اطاعت مي‌كند و نظرات ايشان را مقدم بر ديدگاه‌هاي خود مي‌داند (نامه 7/1/68)‌، اما همچنان بر ادامه راهي كه امام از 3 سال پيش به ايشان هشدار داده بود، اصرار ورزيد و در آن هيچ تغييري ايجاد نشد.

4 - چند توصيه در نامه 8/1/68 امام به ايشان به چشم مي‌‌خورد. از جمله: از رفت و آمد مخالفان نظام كه به اسم علاقه به اسلام و جمهوري اسلامي خود را جا مي‌زنند جدا جلوگيري كنيد. بيت خود را از افراد ناصالح پاك كنيد. از پخش دروغ‌هاي راديوهاي بيگانه متاثر نباشيد. مصلحت نظام از مسائلي است كه مقدم بر هر مصلحتي است و در نامه 6 فروردين 68 كه صراحت بيشتري دارد؛ امام نامه را با اين عبارت آغاز مي‌كند كه: «با دلي پرخون و قلبي شكسته چند كلمه‌اي برايتان مي‌نويسم تا مردم روزي در جريان امر قرار گيرند...»

...« از آنجا كه سريعاً تحريك مي‌شويد، در هيچ كار سياسي دخالت نكنيد؛ شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد... ديگر براي من نامه ننويسيد... شما از اين پس وكيل من نمي‌باشيد... شخصي بوديد تحصيلكرده كه مفيد براي حوزه‌هاي علميه بوديد و اگر اين گونه كارهاتان را ادامه دهيد، مسلما تكليف ديگري دارم و مي‌دانيد كه از تكليف خود سرپيچي نمي‌كنم... من كار به تاريخ و آنچه اتفاق مي‌افتد ندارم. من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيبمان پيمان بسته‌ام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها درميان گذارم... از خدا مي‌خواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران، صبر و تحمل، عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم خيانت دوستان را بيش از اين نچشد» صحيفه نور ج 21 ص 330)

توصيه‌هاي امام به ثمرهِ عمر خويش، مي‌توانست دستمايه خوبي براي ادامه راه باشد؛ هر چند مردم به خوبي مي‌دانند كه نه در زمان حيات امام و نه پس از آن به اين توصيه‌ها عمل نشد.

و اگر رهبر معظم انقلاب در پيام تسليت درگذشت آيت‌الله منتظري اشاره‌اي به اين دوران دارند و يا حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي هوشمندانه تصريح مي‌كنند كه بخشي از مواضع ايشان مخصوصا در اواخر حيات امام راحل (قدس‌سره) مورد قبول نبود، براي جلوگيري از تحريف تاريخ و فراموشي حقايقي است كه هميشه دوستداران واقعي امام و مدعيان پيروي از خط امام بايد به آن توجه داشته باشند.

براي نسل جواني كه علاقمند به پيگيري اين موضوع هستند؛ توصيه مي‌كنم به رنجنامه مرحوم حجت‌الاسلام سيداحمد خميني، بويژه نامه آقايان كروبي و امام‌جماراني و مواضع آقاي عبدالله نوري درست پس از عزلآقاي منتظري مراجعه نمايندو با مواضعي كه امروز اتخاذ مي‌كنند، مقايسه نمايند بي‌ترديد از رهگذر اين مقايسه حقايق بسياري بدون هيچ‌گونه توضيحي - جلوه‌گر خواهد شد.

بيژن مقدم
منبع:‌جام جم