موقع خروج امام حسين از مکه بار ديگر مشابه آنچه در مدينه اتفاق افتاد، عده يي به نصيحت ايشان پرداختند. محمدبن حنفيه برادر امام و عبدالله بن عمر که آن زمان در مکه بودند ايشان را از رفتن به کوفه برحذر داشتند و به ماندن در مکه توصيه کردند. عبدالله بن زبير هم همين موضع را داشت. والي مکه هم برادرش را با عده يي ديگر فرستاد تا مانع خروج امام حسين از مکه شوند. ميان آنها و همراهان امام هم زد و خوردي کوتاه پيش آمد ولي امام قاطعانه به راه خود ادامه داد.

همسر زينب عبدالله بن جعفر هم نامه يي به امام نوشت و نگراني شديدش را از رفتن ايشان به عراق ابراز کرد. او مي نويسد اگر شما کشته شوي نور خدا در زمين خاموش مي شود. به رغم چنين اعتقادي او رفتن امام حسين به کوفه را اشتباه دانسته، مي نويسد در حرکت خود شتاب مکن که من پيرو نامه خودم مي آيم.

سپس او نزد والي کوفه عمروبن سعيد رفت و از او امان نامه يي براي امام حسين گرفت که امام در مکه بماند. والي نامه را همراه برادرش يحيي با جعفر فرستاد. آنها زماني به امام حسين رسيدند که کمي از مکه فاصله گرفته بود. امام همچنان بر موضع خود پافشاري کرد.

براي جعفر گفت پيامبر را خواب ديده است و به فرمان او عمل مي کند. سرانجام جعفر متوجه شد نمي تواند بر اراده امام تاثيري بگذارد. به دو پسر خود عون و محمد سفارش کرد همراه حسين بروند و همه جا از او حمايت کنند. اما خود همراه يحيي به مکه برگشت.

در اين برخوردها هم باز نشاني از مناسبات آزاد و برابر ميان امام و دوستدارانش را مي بينيم. جعفر که چنان عقيده يي به امام حسين دارد به خود حق مي دهد به ايشان نامه نوشته و براي تغيير تصميم ايشان تلاش کند. همسر زينب او را آزاد مي گذارد که همراه امام برود و فرزندانش را به فداکاري در راه امام سفارش مي کند، ولي خود براي ياري امام نمي رود. عجيب تر آنکه هم برخي دوستداران امام و هم عامل حکومت هر دو با رفتن امام از مکه مخالف بودند.

کاروان امام در طول مسير از مکه تا کوفه در هر منزلي مي ايستاد. امام به کساني در بين راه برمي خورد که از سمت کوفه مي آمدند. با آنها صحبت مي کرد و مي کوشيد خبرهاي جديد را از آنها بگيرد. از جمله با فرزدق شاعر معروف عرب روبه رو شد و او اوضاع کوفه را در يک جمله خلاصه کرد؛ دل هايشان با شماست و شمشيرهايشان عليه شما. امام تحليل او را تاييد کرد و آن را تصوير واقعي اين شهر دانست.

در منزلي به نام حاجز، قيس بن مسهر صيداوي و به گفته بعضي عبدالله بن يقطر را با نامه يي به کوفه فرستاد که پيشاپيش به مردم خبر آمدن امام را بدهد تا آنها تمهيدات لازم را تدارک ببينند.

در منزلي ديگر به نام ثعلبيه با مرد ديگري به نام اباهره ازدي روبه رو شد. او علت بيرون آمدن امام از مکه را پرسيد. امام حسين توضيح داد ماموران حکومتي قصد کشتن ايشان را در مکه داشته اند. در اين ميان هر کجا مي توانست کسي را جذب کرده و با خود همراه کند دريغ نمي کرد. از جمله زهير بن قين که مدافع عثمان و مخالف علي(ع) بود در يکي از منازل به امام حسين برخورد و پس از گفت وگو با ايشان تغيير موضع داد و به کاروان امام پيوست.

خبررساني

کاروان منزل به منزل رفت تا به محلي به نام ثعلبيه و به قول برخي زباله رسيد. دو تن از ياران امام که پس از انجام مراسم حج به سرعت در پي او حرکت کرده و خود را به ايشان رسانده بودند از مردي کوفي خبر کشته شدن مسلم بن عقيل و ميهماندارش هاني بن عروه را دريافتند. نزد امام حسين رفتند. ياران و همسفران امام هم کنارش نشسته بودند. از امام حسين پرسيدند خبري از کوفه داريم محرمانه بگوييم يا آشکار؟ امام نگاهي به پيرامون خود افکند و گفت من از يارانم چيزي را پنهان نمي کنم.

آن دو مرد خبر کشته شدن مسلم و هاني و فضاي مغلوب کوفه را در جمع توضيح دادند. همگان دريافتند که آن فضاي استقبال مردمي از ميان رفته و امکان غلبه بر والي شهر وجود ندارد.

اين برخورد امام حسين نيز برخلاف عرف سياسي و سياست عرفي بود. معمولاً فرماندهان و رهبران سياسي خبرهاي بد و شکست ها و ضعف ها را از زيرمجموعه خود پنهان مي کنند تا روحيه رزمندگان و حاميانشان لطمه نديده و موجب يأس و پراکندگي آنها نشود. اگر خيلي دموکرات و آزاديخواه باشند در فرصتي مناسب شکست وارده را براي نيروهاي خود توجيه کرده و قابل تحمل و جبران پذير نشان مي دهند اما امام با بيان اينکه ميان من و يارانم رازي پنهان نيست، وضعيت جاري و آينده را برايشان کاملاً شفاف کرد. آنچه از راويان تاريخ برمي آيد اين است که تا اين زمان جمعيتي قابل توجه کاروان حسين را همراهي مي کردند.

يارگيري، انتخاب آزاد

گفته شده امام حتي خبر مزبور را مکتوب کرد و گفت آن را براي همه جمعيتي که همراهش آمده بودند، بخوانند. ايشان نوشته بود؛ «به نام خدا... خبر جانگدازي به ما رسيده، مسلم بن عقيل و هاني بن عروه و... کشته شدند و شيعيان ما از ما کناره گرفتند، هرکدام از شما که دلش مي خواهد برگردد، بر او حرجي نيست و بيعت از او برداشته است.»

اين درحالي است که اغلب رهبران سياسي مي کوشند نيروهاي خود را به نحوي اميدوار کرده و در دايره جاذبه خود نگه دارند. طبيعي است در عرصه سياسي کثرت نيرو يکي از لوازم موفقيت است. همه مي کوشند جمعيت بيشتري را با خود همراه کنند. آنها کساني را که دست از همکاري و ياري شان برمي دارند سرزنش مي کنند و به آنها انگ هاي سازشکاري و بريدگي و خيانت و بي وفايي مي زنند اما امام حسين خود به همراهانش پيشنهاد مي کند او را رها کرده و بروند و اعلام مي کند بر آنها حرجي هم نيست. همين برخورد را يک بار ديگر در شب عاشورا انجام مي دهد.

در برابر اين برخورد اين پرسش ايجاد مي شود که اساساً هدف امام حسين چه بود. چه هدفش تشکيل حکومت بود (به نظر مرحوم استاد صالحي نجف آبادي) و چه برخورد با دستگاه نظامي امنيتي حاکم و به شهادت رسيدن (ديدگاه دکتر شريعتي)، بهتر آن بود که با ياران بيشتري منظور خود را عملي کند که تاثيرگذاري بيشتري مي داشت. درحالي که او نه تنها مردم کوفه را سرزنش نمي کند که به حمايت علني از او برنخاسته و به استقبالش نيامده اند بلکه همان هايي را که همراه خودش تا اينجا آمده اند مخير مي کند که اگر مي خواهند بروند. قبل از آنکه آنها بيعت شکني کنند مي گويد بيعت از شما برداشته شده است.اين شيوه يارگيري کمتر در جريان هاي عرفي سياسي به چشم مي خورد. امام ياراني مي خواهد که هيچ گونه اکراه و اجباري در تصميم شان و موضع شان نباشد و در کمال آزادي موضع خود را انتخاب کنند.

در اين گزينه حتي کساني که خود را شيعه و پيرو امام مي دانند و قول ايشان را معيار و ملاک قرار مي دادند مي توانستند به خانه و زندگي خود برگردند و کار خود را مشروع بدانند چرا که به گفته امام عمل کرده بودند.

بنا بر نقل تواريخ عده يي نيز ايشان را ترک کرده و رفتند. کاروان امام شب را در اين منزل ماند. فردا صبح امام به يارانش گفت آب بيشتري بردارند و به راه افتادند. مشاهده مي کنيم روش هاي يارگيري عرفي و رايج با روشي که از امام حسين نقل شده است تفاوت هاي چشمگيري دارد.

1- تقليد و اطاعت کورکورانه

در برخي مناسبات که هم در نحله هاي سنتي و هم در گروه هاي سياسي مشاهده مي شود از پيروان و مريدان توقع مي رود کورکورانه و بدون تبيين و آگاهي از مقام يا سيستم منظور تبعيت و دنباله روي کنند. اين امر به عنوان يک وظيفه تلقي مي شود. در اين گونه مناسبات کساني که چون و چرا کرده و مي خواهند در انجام امور تبيين داشته باشند متهم مي شوند و اين کار آنها دليلي بر سستي عقيده و ايمان شان شمرده مي شود. برعکس کساني که مطيع تر و گوش به فرمان ترند افراد خالص و مفيد و پرشور و انگيزه به حساب آمده و در مناسبات جايگاه مهم تري مي يابند. مرحوم استاد مطهري اين گونه سرسپردگي را غيراسلامي شمرده و مطابق آيات قرآن آن را مذموم مي شمرند. (بحثي درباره مرجعيت و روحانيت، مقاله استاد مطهري)

2- آگاهي تزريقي و کپسولي

برخي سيستم ها نيز از آن روش بسته فاصله گرفته و به لزوم آگاهي و آموزش معتقدند اما از آگاهي براي کنترل و جذب و جهت دهي به همراهان استفاده مي کنند. در اين روش آگاهي به صورت کنترل شده و غربال شده به خورد مريدان و هواداران داده مي شود. اعتقاد براين است که افراد زيردست ظرفيت و صلاحيت برخورد با همه نوع آگاهي و اطلاعات را ندارند و مسائل بايد پالايش شده و به صورت پاستوريزه به بدنه تزريق شود. در اين سيستم ها نيز افراد توان انتخاب آزاد و تصميم گيري ندارند و عملاً تابع هستند. چنين روابطي در مناسبات برخي گروه هاي انقلابي نيز ديده مي شود.

3- انتخاب آزاد

در مناسبات امام حسين هيچ کدام از اين روش ها را نمي بينيم. ايشان با شفاف سازي و خبررساني آزاد اجازه مي دهد يارانش کاملاً از اوضاع مطلع باشند و خود تصميم بگيرند. حتي به آنها توصيه مي کند از دايره بيعت و هواداري ايشان خارج شده و به راهي که خود انتخاب مي کنند، بروند.

جالب تر اينکه در مناسبات ميان امام حسين و دوستدارانش مشاهده کرديم افراد به خود اجازه مي دهند نسبت به امام مواضع متفاوت داشته باشند. حتي براي او تکليف تعيين کنند. ايشان هم با آنها بحث کرده و براي موضعگيري هاي خود دليل مي آورد.

اين رويه درگذشته هم بوده است. در ماجراي صلح امام حسن نيز برخي پيروان ايشان به خود اجازه مي دهند با قرارداد صلح مخالفت کنند و ايشان نيز به آنها احترام مي گذارد. حجربن عدي که بعدها با يارانش به شهادت رسيد درزمان صلح با اقدام امام حسن مخالف بود. امام با او مدتي بحث و مناظره داشت تا او قانع شد. همچنين سليمان بن صرد خزاعي که خانه اش در کوفه محل تجمع شيعيان شده بود در زمان امام حسن چنين موضعي داشت.

برخورد با دشمن

دو منزل به کوفه مانده بود که با لشگر حر بن يزيد رياحي روبه روشدند. ابن زياد شخصي به نام حصين بن نمير را به عنوان فرمانده همراه لشگريان مامور راه هاي کوفه کرده بود که اجازه تردد و رفت و آمد به کسي ندهند. هرکس مي خواست خارج يا وارد کوفه شود دستگير شده و مورد بازرسي و بازجويي قرار مي گرفت. حر با حدود هزار نفر جلوتر از حصين بن نمير اعزام شده بود و مسوول کنترل بخشي از راه هاي کوفه بود.

در نگاه اول ياران حسين گمان کردند اين جمعيت مدافعان امام هستند که براي پيوستن به امام آمده اند. اما در يک مکالمه کوتاه امام با حر مشخص شد آنها براي برخورد و بستن راه بر کاروان حسين آمده اند. حر ماموريت خود را بازداشت امام و بردن ايشان نزد ابن زياد اعلام کرد.

امام حسين به يارانش گفت از ذخيره آب خود به سواران و اسب هاي همراهان حر بدهند. يکي از سواران همراه حر بعدها گزارش داده است که آن روز خود حسين لب مشک آب را گرفت تا من و اسبم آب بنوشيم. اين در شرايطي بود که حاکميتي که حر و ماموران همراهش را فرستاده حداقل دستش به خون مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر آلوده است.

درحالي که در منطق جنگ و مبارزه عرفي، اين کار تقويت نيروي دشمن تلقي شده و خطايي استراتژيک به شمار مي آيد. نيروي رزمنده بايد لجستيک جبهه مقابل به ويژه دستگاه ترابري آن را تخريب کرده و از کار بيندازد.

همچنين از طرق مختلف شرايط را بر نيروي انساني حريف سخت تر کند تا آنها زودتر از پاي درآيند. بنا بر فرهنگ رايج چنين برخوردهايي با دشمن روش هايي حاکي از سازشکاري و حداقل ساده انديشي قلمداد مي شود چرا که در اين برخورد کينه و انتقام و نفي و ضديت مشاهده نمي شود.

حتي برخي از ياران به امام پيشنهاد کردند که اگر با نيروهاي حر درگير شويم، مي توانيم آنها را از پا درآوريم. تا زماني که نيروي بزرگ تري نيامده بجنگيم و آنها را از سر راه برداريم. امام موافقت نکرد و گفت ما حمله را شروع نمي کنيم.

منابع؛--------------------------

1- سيدبن طاووس، لهوف، ترجمه عقيقي بخشايشي، نشر بخشايش، چاپ پنجم 1378

2- عباس قمي، نفس المهموم- در کربلا چه گذشت، ترجمه محمدباقر کمره يي، انتشارات مسجد جمکران، 1381

3- سحاب، ابوالقاسم، زندگاني حضرت ابي عبدالله الحسين سيدالشهدا، سحاب کتاب، چاپ دوم 1358