هوشمندی و آگاهی انسانها از كجا میآید؟ چرا برخی الگوها و صفحات سلولی الكتریكی مانند صفحات سلولی در مغز، دارای احساس و اندیشه هستند در حالی كه برخی دیگر از این صفحات مانند سلولهای سراسری در دستگاه گوارش یا دستگاه تنفسی احتمالاً چنین احساساتی را ندارند؟ یا از سوی دیگر، چگونه میشود كه مفاهیم انتزاعی و غیرجسمانی مانند تفكرات یا آرزوها میتوانند الكترونها و یونها را به سمت مغز حركت دهند و دستگاه حركت فیزیكی بدن را تحریك نمایند؟
یا آیا این سوالات فقط مغلطهی بیمعنا و بیمورد مفاهیم هستند؟ آیا فیزیكدانها این سوالات را به راحتی پاسخ میدهند؟ عدهیی فكر میكنند كه این سوالها برای فیزیكدانها، به آسانی پاسخ داده میشوند. ارتباط دادن جهان مادی و جهان معنوی، چیزی است كه اكثر فیزیكدانها از آن اجتناب و دوری میكنند. اما اگر فیزیك مدعی باشد كه یك علم جهانشمول و عمومی است، میتوان نتیجهگیری كرد كه آگاهی و معرفت علمی، تعریفی عام و تلفیقی از هر دوی این مفاهیم است.
مكانیك كوانتومی به عنوان یك كلید در این زمینه شناخته شده است. بیشتر به این دلیل كه ناظر بیرونی، نقشی اساسی در تعریف و تعبیر سیستمهای كوانتومی بازی میكند. اما هنوز راه زیادی مانده تا این موضوع روشن شود كه تاثیرات كوانتومی میتواند به كل دستگاه و مجموعهی نورونها و سلولهای عصبی برسد یا نه.
شاید كلید رسیدن به پاسخ، رجوع كردن به تعریف زندگی است. هیچ كس نمیداند كه دقیقاً چگونه، كجا و چه زمانی، حیات شروع شد. شاید تلفیقی از مواد شیمیایی بیجان، در ابتدا منجر به تشكیل شدن بدن یك موجود زنده شد. به نظر نمیرسد كه این اتفاق به شكل آنی و لحظهیی و در یك مرحله افتاده باشد و بیهیچ گفتوگویی، میتوان ادعا كرد كه یك فرآیند فیزیكی پیچیده و طولانی طی شده اما هنوز مشخص نیست كه این سیر تكامل حیات، از مشكلات و مسایلی است كه باید در حوزهی فیزیك بررسی شود یا نه.
گاهی اوقات ادعا میشود كه زندگی بر پایهی قانونهای فیزیكی نوشته شده است. البته این مساله درست است كه اگر این قوانین اندكی متفاوت بودند، زندگی به طور كلی دگرگون میشد اما هیچ چیزی در این قانونهای شناخته شده وجود ندارد كه جسم یا مفهومی را به ساماندهی در زندگی مجبور كند. اگر قانون حیات نیز در طبیعت وجود داشته باشد، نمیتوان در لابهلای قانونهای فیزیكی آن را یافت كه خاستگاهش، نظریاتی چون تئوری اطلاعات و... است. علاوه بر اینها، یك سلول زنده، نوعی از مادهی ناشناخته و جادویی نیست كه یك سیستم و نظام بسیار پیچیدهی پردازش و تكرار اطلاعات است.
قوانین حاكم بر تئوری اطلاعات یا تئوری پیچیدگی، همچنان مورد استفاده هستند. در سطح مشابه و از سوی دیگر، همانطور كه اروین شرودینگر در دههی ۱۹۲۰ ادعا كرده بود، مكانیك كوانتومی نیز نقش مهمی در تاریخچهی حیات بازی میكند.
هرچند كه قوانین مربوط به پردازش كوانتومی اطلاعات، به شكل قابل ملاحظهیی با سیستمهای كلاسیك بیولوژیك تفاوت دارند اما میتوانند كلیدی برای حل این مشكلات و پاسخ به این سوالها باشند.
یا آیا این سوالات فقط مغلطهی بیمعنا و بیمورد مفاهیم هستند؟ آیا فیزیكدانها این سوالات را به راحتی پاسخ میدهند؟ عدهیی فكر میكنند كه این سوالها برای فیزیكدانها، به آسانی پاسخ داده میشوند. ارتباط دادن جهان مادی و جهان معنوی، چیزی است كه اكثر فیزیكدانها از آن اجتناب و دوری میكنند. اما اگر فیزیك مدعی باشد كه یك علم جهانشمول و عمومی است، میتوان نتیجهگیری كرد كه آگاهی و معرفت علمی، تعریفی عام و تلفیقی از هر دوی این مفاهیم است.
مكانیك كوانتومی به عنوان یك كلید در این زمینه شناخته شده است. بیشتر به این دلیل كه ناظر بیرونی، نقشی اساسی در تعریف و تعبیر سیستمهای كوانتومی بازی میكند. اما هنوز راه زیادی مانده تا این موضوع روشن شود كه تاثیرات كوانتومی میتواند به كل دستگاه و مجموعهی نورونها و سلولهای عصبی برسد یا نه.
شاید كلید رسیدن به پاسخ، رجوع كردن به تعریف زندگی است. هیچ كس نمیداند كه دقیقاً چگونه، كجا و چه زمانی، حیات شروع شد. شاید تلفیقی از مواد شیمیایی بیجان، در ابتدا منجر به تشكیل شدن بدن یك موجود زنده شد. به نظر نمیرسد كه این اتفاق به شكل آنی و لحظهیی و در یك مرحله افتاده باشد و بیهیچ گفتوگویی، میتوان ادعا كرد كه یك فرآیند فیزیكی پیچیده و طولانی طی شده اما هنوز مشخص نیست كه این سیر تكامل حیات، از مشكلات و مسایلی است كه باید در حوزهی فیزیك بررسی شود یا نه.
گاهی اوقات ادعا میشود كه زندگی بر پایهی قانونهای فیزیكی نوشته شده است. البته این مساله درست است كه اگر این قوانین اندكی متفاوت بودند، زندگی به طور كلی دگرگون میشد اما هیچ چیزی در این قانونهای شناخته شده وجود ندارد كه جسم یا مفهومی را به ساماندهی در زندگی مجبور كند. اگر قانون حیات نیز در طبیعت وجود داشته باشد، نمیتوان در لابهلای قانونهای فیزیكی آن را یافت كه خاستگاهش، نظریاتی چون تئوری اطلاعات و... است. علاوه بر اینها، یك سلول زنده، نوعی از مادهی ناشناخته و جادویی نیست كه یك سیستم و نظام بسیار پیچیدهی پردازش و تكرار اطلاعات است.
قوانین حاكم بر تئوری اطلاعات یا تئوری پیچیدگی، همچنان مورد استفاده هستند. در سطح مشابه و از سوی دیگر، همانطور كه اروین شرودینگر در دههی ۱۹۲۰ ادعا كرده بود، مكانیك كوانتومی نیز نقش مهمی در تاریخچهی حیات بازی میكند.
هرچند كه قوانین مربوط به پردازش كوانتومی اطلاعات، به شكل قابل ملاحظهیی با سیستمهای كلاسیك بیولوژیك تفاوت دارند اما میتوانند كلیدی برای حل این مشكلات و پاسخ به این سوالها باشند.