Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionدر سوگ نادیا انجمن Emptyدر سوگ نادیا انجمن

more_horiz
"ناديا انجمن" شاعره جوان و فارسي سراي افغانستان چهارم نوامبر 2005 در خانه اش در شهر هرات درگذشت. معاينه جسد اين شاعره 25 ساله باذوق نشان داد که بر اثر ضربات وارده جان سپرده بود. پليس شوهر ناديا را به اتهام قتل او بازداشت کرد. قتل ناديا به گونه اي درجهان منعکس شد که ارکان مربوط سازمان ملل مداخله کرد تا چنين حادثه اي تکرار نشود. مجموعه "گلهايي که دودي رنگند" از اوست که چاپ و در کشورهاي فارسي زبان انتشار يافته است.
[You must be registered and logged in to see this image.]
ناديا انجمن

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
اعلامیه انشا
در سوگ شاعر زنی شهید

مرگ جانگداز بانوی سخن آفرین( نادیه انجمن) با چنگال خشم وغضب همسرش ،گزارش درناک دیگری است از بیداد بی فرجام جماعتی از مردان سرزمین مان بر زنان وشیوه یی ا ست تازه تر از خشونتی که هر روز افزون تر از دیروز با سیمای دهشت باری رخ مینماید و قربانی میطلبد. اگر دیروزرگهای تن رابعهءبلخی ـ این نخستین بانوی شهید در تاریخ ادبیات پارسی دری ـ با خنجرتیزبرادر ی د ر بلخ باستان ، بریده میگشت ؛ امروز گلوی شاعر زن دیگری با چنگ وچنگال همسری درهرات بایدفشرده گردد تا هم فرهنگ خشونت، امتداد تاریخی خویش را نگهدارد وهم خواتین خرگاه شعر،هر روز مظلومانه تر در قربانگاه ادبیات ، جان وتن شان را چون هدیه نا قا بلی در سلاخ خانهء مردان ستمباره پیشکش کنند.
اگر در سدهء نهم هجری همسری یارای آنرا داشت تا ( سرو سیمین تنی ) چون مهری هروی را به زندان افگند و کنده در پای ظریفش اندازد؛ امروزدر اوج هیا هوی حقوق بشرو ادعای دروغین تساوی جنسی ،شوهری میتواند بی هراس از قانون و بی پروا به مهر و عاطفهء انسانی، زئدگی همسر ش را باز بستاند و بی آزرمانه بانگ بردارد که :آر ی اقرار میکنم که اورا زیر ضرب و شتم خویش از میان برده ام.ما شاعران و قلمزنان کشور در تبعید، نفرت و نفرین خویش را از این رویداد غمناک ابرازمیداریم و در سوگ (نادیه انجمن) اندوهگنانه عزا داریم.
انجمن نویسنده گان و شاعران افغانستان( انشا)

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
زندگی


نادیا در سال ۱۳۵۹ [You must be registered and logged in to see this link.]، در [You must be registered and logged in to see this link.] در غرب [You must be registered and logged in to see this link.] به دنیا آمد.
او از پانزده سالگی به سرودن شعر آغاز کرد، اما آغاز شاعری او، مصادف بود با اشغال شهر هرات توسط گروه بنیادگرای [You must be registered and logged in to see this link.].
طالبان، هر گونه فعالیت اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و سیاسی زنان و دختران افغان را ممنوع کرده بودند. نادیای نوجوان نیز، سالهای پر تب و تاب نوجوانی خود را در زیر سایه حاکمیت تندروهای طالبان گذراند.
او در آن سالها که زنان بدون داشتن محرم، حق بیرون رفتن از خانه را نداشتند، در خانه به طور خصوصی درس می‌خواند و در جلسات خصوصی و مخفیانه [You must be registered and logged in to see this link.] هرات شرکت می‌کرد.

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
کارگاه سوزن طلایی
نادیا انجمن از دست پرورده‌های [You must be registered and logged in to see this link.] است. این کارگاه، در زمان حاکمیت [You must be registered and logged in to see this link.]، توسط شماری از فرهنگیان هرات ایجاد شده بود و در پوشش آموزش [You must be registered and logged in to see this link.] به زنان، جلسات نقد ادبی و شعرخوانی دایر می‌کرد.
با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی، نادیا انجمن هم به ادامه تحصیل در مدرسه پرداخت و بعد وارد [You must be registered and logged in to see this link.] شد و در انشکده ادبیات به تحصیل پرداخت.

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
کشته شدن
ازدواج او با یکی از کارمندان دانشکده ادبیات دانشگاه هرات، سرفصل سرد زندگی او بود.
شوهر نادیا، او را از شرکت در جلسات مشاعره و نقد ادبی که در انجمن ادبی هرات برگزار می‌شد باز می‌داشت.
این شاعر جوان، سرانجام در پنجم نوامبر سال ۲۰۰۵ میلادی، در هرات به قتل رسید.
علت مرگش، ضرب و شتم (لت و کوب) توسط شوهرش اعلام شد.
وب‌گاه فارسی بی بی سی به نقل از پلیس هرات گزارش داد که آثار ضرب و جرح در جسد خانم انجمن مشهود بوده‌است.
پلیس همچنین گفت که شوهر خانم انجمن، در بازجویی‌های اولیه، به ضرب و شتم همسرش اعتراف کرده‌است.
برخی از نویسندگان و شاعران افغان در هرات، معتقد بودند که خانم انجمن، دست بالایی در غزلسرایی داشت و می‌توانست یکی از زنان سرآمد شاعر در افغانستان باشد.

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
نمونه‌ای از غزل نادیا انجمن
نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟
من که منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم

چه بگویم سخن از شهد، که زهر است به کامم
وای از مشت ستمگر که بکوبیده دهانم


نیست غمخوار مرا در همه دنیا که بنازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم

من و این کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت
که عبث زاده‌ام و مهر بباید به دهانم


دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت
من پربسته چه سازم که پریدن نتوانم


گرچه دیری است خموشم، نرود نغمه ز یادم
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم

یاد آن روز گرامی که قفس را بشکافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم

من نه آن بید ضعیفم که ز هر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست که دایم به فغانم

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
شعر نو
صدای گامهای سبز باران است
اینجا می‌رسند از راه، اینک
تشنه جانی چند دامن از کویر آورده، گرد آلود
نفسهاشان سراب آغشته، سوزان
کامها خشک و غبار اندود
اینجا می‌رسند از راه، اینک
دخترانی درد پرور، پیکر آزرده
نشاط از چهره‌ها شان رخت بسته
قلبها پیر و ترکخورده
نه در قاموس لبهاشان تبسم نقش می‌بندد
نه حتی قطره اشکی می‌زند از خشکرود چشمشان بیرون
خداوندا!
ندانم می‌رسد فریاد بی آوای شان تا ابر
تا گردون؟
صدای گامهای سبز باران است!

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
واين جهان پراز صدای پای مردميست که همچنان که ترا می بوسند ، در ذهن خويش طناب دار
تو رامی بافند ۰ " فروغ فرخزاد "


از احمد شاملو


من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چيزی نظير آتش در جانم
پيچيد.


سرتاسر وجود مرا
گويی
چيزی به هم فشرد
تا قطره‌ ای به تفته‌گی خورشيد
جوشيد از دو چشمم.
از تلخی تمامی درياها
در اشک ناتوانی خود ساغری زدم.



descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
[You must be registered and logged in to see this image.]

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
محمد شفیع نورزائی ـ برادر مرحومه نادیا انجمن



روانشاد نادیا انجمن فرزند منشی عبدالباقی نورزائی در ششم جدی 1359 در یك خانواده متدین و روشنفكردر شهر هرات باستان دیده به جهان گشود. پدرش انسانی آرام، اندیشمند و متواضع، وكیل اسبق مردم در لویه جرگه سال 1355 بود كه اكنون شغل آزاد داشت. با تولد نادیا زندگی خانواده اش رونق تازه یافت. نادیا از كودكی نهایت زیرك و با هوش بود و از 5 سالگی شامل مكتب دخترانه محجوبه هروی در نزدیك خانه شان،‌ گردید. او همواره شاگرد ذكی و لایق در صنف بود و پدر و مادر درین عرصه تشویقش مینمودند.

وقتی نادیا در صنف پنجم مصروف تعلیم بود، روزی با چشمان پراشك بخانه برگشت. مادرش موضوع را جویا شد،‌ نادیا شكایت داشت كه در حق او بی انصافی شده،‌ بخاطریكه كوچك تر از دیگران در صنف است معلم صاحب نمره او را كم داده است. درحالیكه تمام سوالات را پاسخ درست نوشته است،‌ اما نمره یكی دیگر از همصنفانش را كه تنبل ترین صنف است پوره داده و او خواهر زاده معلم است.

تا آنزمان نادیا آنقدرجدی و عصبانی نشده بود،‌ مادر دلداری اش داد و وعده سپرد تا فردا با او به مكتب برود و موضوع را روشن كند. آن شب نادیا بسیار نا آرام بود و همین بود كه طبع شعرش شگوفا گشت؛ و اولین شعر گونه اش را نوشت:

وسیله ای دوای درد شاگرد!

چرا هرگز نیائی سوی ما تو؟

همی خواهم كه با من یار گردی

دهی پایان بر این رنج و بلا تو


و در آخر آمده بود:

مبادا از طرف آزرده گردید!

كه هرچه گفته این دختر صحیح است

مبادا كینه ام دردل بگیرید!

كه از مغز این دماغ من تهی است

فردای آنروز كه نادیا شعر را برای نگران صنفش خواند،‌ تمام استادان بیش از پیش متوجه استعداد او شده و طالب حق او از معلم تاریخ گردیدند.

این انگیزه بود كه نادیا را به سرودن شعر واداشت. بعد از آنروز در تمام محافل مكتب نادیای ده ساله سهم داشت و سروده هایش را به خوانش میگرفت. همصنفی هایش به داشتن او افتخار میكردند و معلمین نیز بهترین دوستان و مربیان او بودند، ‌همینطور در خانه پدر و مادررفیق و همرازش بودند و در بین خواهران و برادران محبوب و دوست داشتنی بود.

نادیا در صنف دهم مكتب بود كه دولت طالبان روی كار آمد و او و سایر همقطارانش زندانی خانه گردیدند. اما، او به این باد نلرزید:

" من نه آن بید ضعیفم كه به هرباد بلرزم"

و به سرودن شعر ادامه داد.

شب ها تا دیر وقت بیدار میماند وبا كاغذ و با خامه جشن میگرفت:
"با كاغذ و با خامه چه خوش جشن گرفتم
دیشب که لبم زمزمه باز شدن داشت"


و افكار و احساساتش را در غالب های نو وكهن شعر غنی دری بیان میكرد ،‌ روزها نیز حتی هنگام غذا پختن در آشپزخانه،‌ كتاب و قلم از او دور نبود. در زمان طالبان كه اكثر جوانان از اثر نداشتن برنامه و سرگرمی به گوش كردن نوار های تیپ و ‍سی دی و تماشای فلم های هندی و ایرانی روی آورده بودند، او بیشتر شنونده برنامه های رادیوی بی بی سی بود،‌ بخصوص برنامه های نیم روزی آن.

( جوینده یابنده است)، نادیا در وقت نا امیدی و انزوای دختران به آرزوی بزرگش كه همانا آشنائی با پوهنوال محمد ناصر رهیاب استاد ورزیده دانشكده ادبیات پوهنتون هرات بود،‌ دست یافت. در آن زمان كه زنان و دختران جرئت خارج شدن از خانه را نداشتند،‌ نادیا به اجازه پدر با شجاعت تمام به خانه استاد میرفت و از دنیای دانش و تجربه او مروارید میجست،‌ رفته رفته غزلها و اشعارش رنگ و بوی بیشتر مییافت و ذوق نیكو و طبع روانش استحكام بیشتر.

نا دیا در آنزمان هنرخیاطی را نیز به بهترین صورت درآموزشگاه خصوصی خیاطی آموخت. این در حالی بود كه تحقیق و مطالعه كتب سعدی،‌ حافظ شیرازی،‌ مولانای بلخ، بیدل دهلوی، مهدی سهیلی، سهراب سپهری،‌ نیمایوشیج، فریدون مشیری،‌ فروغ فرخزاد،‌ پروین اعتصامی،‌ قهار عاصی،‌ رمان های جلال آل احمد، صادق هدایت، فهیمه رحیمی،‌ نسرین ثامنی ... و اصلاح كردن آثار ادبی دیگر نویسنده گان جوان در همكاری با انجمن ادبی هرات و معمولاً كار خانه را هم در پروگرام روزانه داشت.

در سال 1381 بعد از ختم دوره طالبان، ‌وقتی دروازه های مكاتب بر روی دختران باز شد،‌ نادیا زندگی تازه یافت. در آن وقت طبق امریه وزارت معارف به امتحان كانكور راه یافت و به رشته دلخواهش كه همانا پوهنحی ادبیات بود،‌ پذیرفته شد. این موفقیت برایش روح تازه ی بخشید و آنقدر خوشحالش ساخت كه گویا كسی جهان را به او بخشیده است.

نادیا همانند مكتب در فاكولته نیز محصل ممتاز و شایسته ماند، و در طول هفت سمستر گذشتانده اش اول نمره عمومی دانشكده ادبیات و علوم بشری پوهنتون هرات بود و روز بروز به كامیابی های چشمگیری میرسید. چندین برگ شهادتنامه،‌ تقدیر نامه وتحسین نامه را چه از طریق دانشگاه و چه انجمن ادبی هرات بدست آورده بود. در پوهنتون بورسیه های تحصیلی دراز مدت و كوتاه مدت به او میسر میشد. در سال سوم تحصیلی به اتفاق ده تن از استادان و محصلان اناث فاكولته جهت سیر علمی و دیدار ازاماكن ومراكز فرهنگی،‌ هنری،‌ تاریخی و نیز دانشگاهها به ایران سفر كرد. درین سفر توانست با برخی از شعرا و نویسندگان ایرانی دیدار و ملاقات و تبادل نظر و تجارب نماید. از جمله او مؤفق شد تا دانشمند بزرگ و فیلسوف بی نظیر معاصر دكتور حسین الهی قمشه ای را،‌ كه همیشه علاقمند و شنونده بحث های علمی و فلسفی او از طریق تلویزیون بود، ملاقات نماید و مورد تشویق و تحسین او قرار گیرد.

نادیا در حسن خلق و رفتار نیكو با دیگران فردی نمونه محسوب میشد،‌ تبسمی كه همیشه بر لب داشت، او را محبوب دیگران ساخته بود،‌ دختری صبور و با حوصله بودكه از غرور،‌ بی حجابی ،‌ تمسخر و آزار دیگران بسیار فاصله داشت .از اسراف بیزار بود و در مورد خرید لباس های قیمتی و زیورات پر زرق و برق نظر منفی داشت. نادیا طرفدار سرسخت كودكان بود و به آنان بسیار شفقت و مهربانی داشت. وقتی در كوچه و بازار با اطفال فروشنده مواجه میشد،‌ حتماً چیزی میخرید گرچه اكثراً به آن نیازی نداشت،‌ چه، به این باور بود كه " طفلك خوشحال میشود". رویه پسندیده وی با اطفال بود كه هر چند در خانه شان طفلی وجود نداشت اما همه روزه اطفال همسایه ها به ملاقات نادیا میآمدند.

از نوجوانی نادیا خواستگاران زیادی از افراد معتبر و صاحب مقام به خانه پدرش می آمدند و او بوسیله مادرش به همه جواب منفی میداد و میگفت كه اصلاً خیال ازدواج ندارد. او بیشتر در عالم معنی سیر میكرد تا زندگی مادی؛ و اما دراواخرسال 1382 پس از چندین جواب رد به خواستگاریهای ممتد خانواده فرید احمد مجید نیا، بر تقدیر الهی گردن نهاد و به عقد وی در آمد. بعد از یك مراسم ساده عروسی در خزان 1383 به خانه شوهر رفت. اندكی بیشتر از یك سال زندگی مشترك را گذشتانده بود كه بالاخره شب 15 عقرب1384 پایان دردناك زندگی كوتاه اما پر ثمر نادیا انجمن 25 ساله گشت. در حالیكه بیشتر از دو ماه به پایان دوره تحصیل این دانشجوی برجسته و امید فردای پوهنحی ادبیات و علوم بشری دانشگاه هرات نمانده بود،‌ در اثر خشونت های خانوادگی مرغ روحش به سوی عرش خدا پرواز كرد و كتاب زندگی اش را برای همیشه بست. و فردای آنروز در زیر اشكهای آسمان پیكر معصوم شاعره خوش قریحه و با استعداد ادبیات معاصر دری، در جوار آرامگاه پیر هرات حضرت خواجه عبدالله انصاری(رح) در میان نوحه و زاری هزاران تن از وابستگان، دوستان،‌ جامعه فرهنگی و سایر شهروندان سوگوار و ماتمزده رخ در نقاب خاك كشید.

از نادیا انجمن،‌ بهرام سعید كودك 5 ماهه ای سرحال، باهوش و زیبا به یادگار ماند كه بیشتر از جان دوستش میداشت.

گل دودی عنوان اولین مجموعه شعری، "كه اندك تراوش های است از تندیس ترك خورده احساسش، همانكه همواره آماجگاه تازیانه های دست سرنوشت بوده"، از سروده های زنده یاد نادیا انجمن است كه به همت پوهنمل محمد مسعود رجایی استاد پوهنحی ادبیات و علوم بشری پوهنتون و رئیس انجمن ادبی هرات، كه پیوسته مربی و مشوق راستین او بوده،‌ در بهار 1384 به زیور طبع آراسته و منتشر گردید.

یک سبد دلهره دومین مجموعه شعر نادیا انجمن در سال 1385 به همت سعيدالدين «‌ جامي »‌ و كانون جوانان انجمن ادبي هرات برای نخستین بار چاپ و نشر شد.

این دو مجموعه در کنار هم دیوان سروده های شاد روان نادیا انجمن را تشکیل می دهد، که در اینجا در ویرایشی نو تحت نظر بنیاد کتابهای سوخته ایران عرضه می شود.

اشعار،‌ خاطرات و تمام زندگی شاد روان نادیا انجمن، ‌نغمه ای بود به یاد ماندنی و فراموش ناشدنی در نغمه سار هستی وجود هر فرد افغان،‌ و از آن فراتر هر انسانی كه به فرهنگ و ادب دری عشق میورزد.
روحش شاد و یادش گرامی باد!

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
نادیا جان! چرا کور نماندی! چرا چشم باز کردی و با سواد شدی
و شاعر؟! انگار نمی دانستی فرهنگ مردان زن ستیز افغانستان
فرهنگ کور پرستی است...؟
[You must be registered and logged in to see this image.]

بسوخت صد دل افسرده مرگ دیشـبانه تو
که خفت تا به دل خاک طبع شاعـــــرانه تو
قلم بگـــــــیرم و قاضی شـــــوم و بنویسم
که مـــرگ بر کسی کو شعله زد جوانه تو!
‌‌پیمان حبیب

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
ز بس که رانده شد از جام لب تــــرانه من
شکست زمزمه در روح شاعــــــــــرانه من

مجوی در سخنم معنی ای نشاط و سرور
که مـــــــــــرد در طبقم طبع شاد مانه من

به چشم دفتر من گر ســــتاره می خوانی
فســـــــــــــــانه ایست ز رویای بیکرانه من

مپرس عشق که الهام بخش چامه توست
بیاد مرگ بود حـــــــــــــــــرف عاشقانه من

بپای گل بن امید رود خـــــــــــــواهم گشت
که کار ســــــــــاز نشد اشک دانه دانه من
اگـــــــــــــــرچه دختر شهر قصیده و غـــزلم
خـــــــــــــــراب و خام بود شعر ناشیانه من

نهال خودسر من دست باغبان نــشناخت
مخـــــــــــــــــــواه جلوه بسیار از جوانه من

و دست و پا و زبان رشــــــته های پولادین
بروی لـــــــــــــــوح زمان این بود نشانه من

نادیا انجمن

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
[You must be registered and logged in to see this image.]

آزار مكن قفل دلم واشدني نيست
تنديس تمناي تو پيدا شدني نيست
گنجينهِ لطف تو بزرگ است بزرگ است
درپيكرهِ كوچك من جاشدني نيست
راه كه فرا روست دو{ تا } خط موازي است
يعني كه حديث من وتو ما شدني نيست
توصيف مكن ازخط و خالم مفريبم
پروانهِ پرسوخته زيبا شدني نيست
بي خود مده اميد بلندم به بهاران
سروي كه كمربُر{ شده } بالا شدني نيست
شايد تو مسيحا شده اي ليك مزن دم
دردي كه دلم راست، مداوا شدني نيست
كمرنگ ترين واژهِ ديوان حياتم
درخط كج و ريز كه خوانا شدني نيست
بگذار كه ناخوانده و بيگانه بميرد
اين واژاه ِ نفرين شده معنا شدني نيست

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
صد حیف

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
[quote="rahy"]صد حیف[/quote
برای نادیا انجمن ( خدایش بیامرزاد ):
ما نام درد و حسرت بر تارک زمانیم
بیچارگان عشقیم با قهر در کمانیم
روزی که نام مارا باکِل ردند و هِل هِل
خواندند فرش نشینان ما خلق لا مکانیم !

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
43 9

descriptionدر سوگ نادیا انجمن EmptyRe: در سوگ نادیا انجمن

more_horiz
عجب ابراز احساسات و همدردی !
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply