روی این خاک غریب
چشمی از دور"
به راهست
هنوز
گوشه ی تنگ اتاقم
روی آن سجاده
جای یک قلبِ شکسته ست
هنوز
ردّ تسبیح
بوی مهرو ورقی از غم ِ دل
هست هنوز
به کجا میبرن آن جان
که دلی سوخته در خود دارد ..! ؟
به کجا میبرنش ؟
که لبش ذکر دعا هست "
هنوز
خیره ی نام تو
و فکر وصالست هنوز!
گرچه بنشینی
ببینی ؛ کشتنش!
باز از شوق تمنی ِ دلش
خیره به راهست هنوز ..



.............................................................
نتونستم برا عزاداری برم بیرون ؛ باید خونه میموندم ؛ همینجور که داشتم فکر میکردم طبق معمول بداهه ای نوشته شد!
میدونم گنگه !!
ولی یادم اومد یکی از بچه ها خیلی وقت پیش خواسته بود براش یه چیزی بنویسم ..
اینو تقدیم میکنم " اگرچه به پای نوشته های ناب خودش نمیرسه .. .