سلام سلام
این مامان من ؛ بنده ی خدا همیشه با حسرت به من نگاه میکنه میگه : (( فائزه یعنی میشه من بزرگ شدن تو رو ببینم ..؟؟))
البته من همیشه بهش میگم : مامان ِ من امیدت به خدا باشه ...!!!!!
ولی بین خودمون بمونه ؛ امروز صبح به کلی از خودم نا امید شدم ..
(الان به شمام میگم که شمام دیگه امیدی نداشته باشین)
......
دیشب من به خاطر پیاده روی زیاد ماهیچه ی پام گرفته بود از درد خوابم نمیبرد تا اینکه بالاخره با چه مصیبتی و کلی بالش و پارچه ی گرم چشم ما به رویا باز شد...
(و البته یه نکته اینکه " چون گوشیمو برا صب کوک میکنم ؛ گوشیم شبا بالای سرمه )
حالا من صب بیدار شدم ؛ در حالی که داشتم گوشیمو میگشتم به دو تا اسمس که تاریخ و زمانش واسه دیشب بوده بر خوردم..
ساعت 1:30 شب تو بکس من یه اس مس اومده به این متن :
(( شب بخیر عزیزکم
امشب که رهسپار خواب میشوی ؛ ای عزیزترین نقطه ی قلبم ؛ از خفاشان میخواهم تا از تو مواظبت کنند ؛ از اشباح میخواهم تا با ردای سپید خود در مقابلت به رقص در آیند و از دراکولا میخواهم تا بوسه ای بر گردن خوش تراش و مرمرینت زند ؛ شب بخیر عشق من ))
........................
حالا جالبه که من بدون اینکه یادم بیاد و حتی بیدار بشم " در عالم خواب جواب دادم:
(دست دراکولا و سایر دوستان نیز درد نکند؛ بی زحمت بگویید برای ارائه ی خواب بهتر از جانب ما اگر دیو یا اژدهایی نیز دم دست دارید اندکی ماهیچه ی پای چپ ما را ماساژ دهد تا دردی که حاصل پیاده روی ما بوده تسکین یابد ..
ببخشید که شما و دراکولا جان را به زحمت انداختیم)
............................................................................................................
بچه ها به نظرتون امیدی هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:{گريه}:
این مامان من ؛ بنده ی خدا همیشه با حسرت به من نگاه میکنه میگه : (( فائزه یعنی میشه من بزرگ شدن تو رو ببینم ..؟؟))
البته من همیشه بهش میگم : مامان ِ من امیدت به خدا باشه ...!!!!!
ولی بین خودمون بمونه ؛ امروز صبح به کلی از خودم نا امید شدم ..
(الان به شمام میگم که شمام دیگه امیدی نداشته باشین)
......
دیشب من به خاطر پیاده روی زیاد ماهیچه ی پام گرفته بود از درد خوابم نمیبرد تا اینکه بالاخره با چه مصیبتی و کلی بالش و پارچه ی گرم چشم ما به رویا باز شد...
(و البته یه نکته اینکه " چون گوشیمو برا صب کوک میکنم ؛ گوشیم شبا بالای سرمه )
حالا من صب بیدار شدم ؛ در حالی که داشتم گوشیمو میگشتم به دو تا اسمس که تاریخ و زمانش واسه دیشب بوده بر خوردم..
ساعت 1:30 شب تو بکس من یه اس مس اومده به این متن :
(( شب بخیر عزیزکم
امشب که رهسپار خواب میشوی ؛ ای عزیزترین نقطه ی قلبم ؛ از خفاشان میخواهم تا از تو مواظبت کنند ؛ از اشباح میخواهم تا با ردای سپید خود در مقابلت به رقص در آیند و از دراکولا میخواهم تا بوسه ای بر گردن خوش تراش و مرمرینت زند ؛ شب بخیر عشق من ))
........................
حالا جالبه که من بدون اینکه یادم بیاد و حتی بیدار بشم " در عالم خواب جواب دادم:
(دست دراکولا و سایر دوستان نیز درد نکند؛ بی زحمت بگویید برای ارائه ی خواب بهتر از جانب ما اگر دیو یا اژدهایی نیز دم دست دارید اندکی ماهیچه ی پای چپ ما را ماساژ دهد تا دردی که حاصل پیاده روی ما بوده تسکین یابد ..
ببخشید که شما و دراکولا جان را به زحمت انداختیم)
............................................................................................................
بچه ها به نظرتون امیدی هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:{گريه}: