پس زندگی آنقدر نفرت انگیز شده که روحش هم او را تنها گذاشت..
و اما چه دردناک است زمانی که ما مستانه در پی اش میدویم ..
من زندگی را ارزانی خاک میکنم " اما جرعه ای از روحش را با خود نزد خدا خواهم برد تا در را برایم باز نگه دارد " هرچند که من دیر رسیده باشم ..