نه دیگر امشب نیومدم چرت و پرت بگم" امشب اومدم از یه درد واقعی بگم " اصلنم ناراحت نیستم که امشب اینجا سوت و کوره .. به قول انسیه که تو چرت و پرت گفتن دست منو از پشت بسته بود " همون بهتر که کسی نباشه تا اشکای آدمو ببینه..
ولی نه " امشب خونه ی ما رو؛ نه از اشکای من که داره با گریه های مامان سیل میبره..
از شما چه پنهون که ما بالاخره این دندون عقلمونو کشیدیم..
والا ما از این دندون فقط دردشو دیدیم " چون اصلا نفهمیدم کی در اومده بود..!!
ولی حالا چرا مامان داره گریه میکنه؟ بابا ما که هنوز زنده ایم ؟؟؟
ولی من که میفهمم " داره گریه ی مادرانه میکنه" منم یه موقا واسه دخترم گریه میکنم..
با این تفاوت که من گریه میکنم اگه یه روز یکی منو از دخترم جدا کنه ؛ من چیکار کنم..
مامان ما همش گریه میکنه " اگه هیچکی ما رو ازش جدا نکنه ؛ بنده خدا چیکار کنه..
امروزم که دیگه رفتیم ریشه ی این دندونه رو کندیم؛ یه نموره امیدی هم که بنده خدا داشت دود شد رفت هوا..
شما که غریبه نیستین ؛ خدا میدونه چقدر از صب تا غروب که من باید میرفتم دندونمو میکشیدم از من سوالای هوش پرسیده..
عصرم که برگشتم خونه و دیگه نشونی از اون دندون بین دندونام نبود " همینجور یه ریز داره گریه میکنه ..
حالا خوبیت نداره اینو اینجا بگم" اونکه حرف نمیزنه ؛ ولی از شما چه پنهون ما که فهمیدیم دلش برامون سوخته که تا حالا که مثلا عقل داشتیم چی بودیم که از این به بعد بخوایم بدون عقل زندگی کنیم...
(شرمنده ام که با خوندن این تاپیک وقتتون مثل امید مامان به هدر رفت" ولی سعی کنین از این به بعد از من توقع نوشته های عاقلانه نداشته باشین که من شرمنده ی اخلاق ورزشی همتون میشم..)
امضاء: آبجی فائزه ی داغ دیده
:(
ولی نه " امشب خونه ی ما رو؛ نه از اشکای من که داره با گریه های مامان سیل میبره..
از شما چه پنهون که ما بالاخره این دندون عقلمونو کشیدیم..
والا ما از این دندون فقط دردشو دیدیم " چون اصلا نفهمیدم کی در اومده بود..!!
ولی حالا چرا مامان داره گریه میکنه؟ بابا ما که هنوز زنده ایم ؟؟؟
ولی من که میفهمم " داره گریه ی مادرانه میکنه" منم یه موقا واسه دخترم گریه میکنم..
با این تفاوت که من گریه میکنم اگه یه روز یکی منو از دخترم جدا کنه ؛ من چیکار کنم..
مامان ما همش گریه میکنه " اگه هیچکی ما رو ازش جدا نکنه ؛ بنده خدا چیکار کنه..
امروزم که دیگه رفتیم ریشه ی این دندونه رو کندیم؛ یه نموره امیدی هم که بنده خدا داشت دود شد رفت هوا..
شما که غریبه نیستین ؛ خدا میدونه چقدر از صب تا غروب که من باید میرفتم دندونمو میکشیدم از من سوالای هوش پرسیده..
عصرم که برگشتم خونه و دیگه نشونی از اون دندون بین دندونام نبود " همینجور یه ریز داره گریه میکنه ..
حالا خوبیت نداره اینو اینجا بگم" اونکه حرف نمیزنه ؛ ولی از شما چه پنهون ما که فهمیدیم دلش برامون سوخته که تا حالا که مثلا عقل داشتیم چی بودیم که از این به بعد بخوایم بدون عقل زندگی کنیم...
(شرمنده ام که با خوندن این تاپیک وقتتون مثل امید مامان به هدر رفت" ولی سعی کنین از این به بعد از من توقع نوشته های عاقلانه نداشته باشین که من شرمنده ی اخلاق ورزشی همتون میشم..)
امضاء: آبجی فائزه ی داغ دیده
:(