روزي فرشته اي از فر مان خدا سر پيچي كرد و براي پاسخ دادن به عمل اشتباهش در مقابل تخت قضاوت احضار شد. فرشته از خداي متعال تقاضاي بخشش كرد.خداوند با مهرباني به نگاهي به فرشته انداخت و فرمود :"من تو را تنبيه نمي كنم، ولي بايد كفاره گناهت را بپردازي كاري را به تو محول مي كنم ،به زمين برو و با ارزش ترين چيز دنيا را براي من بياور." فرشته خوشحال از اين فرصتي براي بخشوده شدن دارد به سرعت به سمت زمين رفت.

سالها روي زمين به دنبال با ارزش ترين چيز دنيا گشت.روزي به يك ميدان جنگ رسيد، سربازي را يافت به سختي زخمي شده بود.مرد جوان براي دفاع از كشورش با شجاعت جنگيده بود و حالا در حال مردن بود.فرشته آخرين قطره از خون سرباز را برداشت و. به بهشت بازگشت.خداوند فرمود:"به راستي چيزي كه تو آورده اي با ارزش است. سر بازي كه زند گيش را به كشورش مي دهد، براي من خيلي عزيز است ولي برگرد و بيشتر بگرد."

فرشته به زمين بازگشت و به جستجوي خود ادامه داد.ساليان دراز در شهرها،جنگل و دشت ها گردش كرد. سرانجام روزي در بيمارستان بزرگ پرستاي را ديد كه بر اثر بيماري در حال مرگ بود. پرستار از افرادي مراقبت كرد بود كه اين بيماري را داشتند. و آن قدر سخت كا كرده بود كه مقاومتش را از دست داده بود . پرستار رنگ پريده در رختخواب سفري خود خوابيده بود و نفس نفس ميزد.در حالي كه پرستار نفسهاي آخرش را مي كشيد.فرشته آخرين نفس پرستار را برداشت به سمت بهشت رفت.و به خداوند گفت:"خداوندا!مطمئنا آخرين نفس اين پرستار با ارزش ترين چيز در دنياست.خداوند پاسخ داد:اين نفس با ارزشي است.كسي كه زندگي اش را براي ديگران مي دهد ، يقينا از نظر من با ارزش است .ولي برگرد و دوباره بگرد.

فرشته براي جستجوي دوباره به زمين بازگشت و ساليان درازي گردش كرد.شبي مردي شروري را كه بر اسبي سوار بود در جنگل يافت.مرد بر شمشير و نيزه مجهز بود . او مي خواست از نگهبان جنگل انتقام بگيرد.مرد به كلبه كوچكي كه جنگلبان و خانواده اش در آن زندگي مي كردند رسيد. نور از پنجره بيرون مي زد.مرد شرور از اسب پايين آمد و از پنجره،داخل كلبه با دقت نگاه كرد . زن جنگلبان را ديد كه پسرش را مي خواباند ، و صداي او را به فرزندش دعاي شب را ياد مي داد،شنيد.چيزي درون قلب سخت مرد،ذوب شد.آيا دوران كودكي خودش را به ياد آورد بود.چشمان مرد پر از اشك شده بود و همان جا از رفتا و نيت پشيمان شد و تو به كرد.فرشته قطره اشك از چشم مرد برداشت و به سمت بهشت رفت و پرواز كرد.

خداوند فرمود:"اين قطره اشك با ارزش ترين چيز در دنياست ،براي اين كه اين اشك آدمي است كه توبه كرده و توبه در هاي بهشت را باز مي كند".