Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionآب نمی گذارد........ Emptyآب نمی گذارد........

more_horiz
ماهی حرف های زیادی برای گفتن دارد.......



اما افسوس.......



آب نمی گذارد........

descriptionآب نمی گذارد........ EmptyRe: آب نمی گذارد........

more_horiz
دیگر نامه ای از من نمیرسد
گرچه هر حرف همه نور شود
و تو را نغمه ی من " این همه پر شور شود
لب حوض آمده ام
با مدادی رنگین
نامه ای بهر تو از یار قدیمی گفتم
نامه ای از ته دل
روی نامه "
گریه کردم با غم
و نوشتم که تو را دلتنگم
و رسیدم سر آن
که تو را باز نویسم نامه
مینویسم از خود
و غم فاصله ها
لحظه ای خندیدم
که چه حالی دارم!
در همین حال نگاهم دزدید
چشم آن ماهی آن گوشه ی حوض
ماهی ام باز نگاهم می کرد
و مرا باز حسادت می کرد
و چنان آه به دل سر می داد
قلم از دستم رفت
ماهی آن را برداشت
و برید این غم بی همنفسی
ماهی آمد بالا
و نشست روی این نامه ی دل
دل ماهی پر بود " سیل اشکش جاری
من که مبهوت شدم از کارش
لحظه ای خندیدم ..
تو چرا اشک روان
دل؛ پر از خون داری؟
ماهی اما " افتاد
نفس آخر بود..
لحظه ای باز نشست
قلمم در دستش
ماهی آن را رقصاند
و سپس باز افتاد
ماهی ام گرمی نداشت
و لبش میجنبید
اشکی از چشم چکید
و زبان باز گشود
: ((خبر مرگم را که به او خواهد داد؟
و بگو گریه نکن "
گریه ی ماهی و این داغ دلش کی کسی می فهد؟
کی ثمر کرد این اشک دل بی طاقت واین ناله ی من
که همه خواهد شست
آب و باران " گرچه باشد دریا
که بخیل است دریا
با همه وسعت خویش
دل پی اشک و غم ماهی تنها دارد..))
ماهی ام ساکت شد
روی دستم جان داد
وقتن دفنش نامه ام باز گشودم از درد
زیر نامت دیدم
عکسی از ماهی حوض خانه ی همسایه!
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply