انتخاب مجدد هاشمی ‌رفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان با 51 رای اعضای این مجلس از برخی جهات انتخابی تامل‌برانگیز و شایسته نگاه عمیق‌تری است. در انتخابات دو سال قبل آقای احمد جنتی در مقابل ایشان حضور داشته و موفق به كسب 34 رای شدند. آقای هاشمی‌ رفسنجانی در آن انتخابات 41 رای كسب كردند و در انتخابات این دوره آقای محمد یزدی در برابر آقای هاشمی ‌قرار گرفتند و صرفا 26 رای كسب كردند در حالی كه آرای آقای هاشمی نیز 41 به 51 صعود كرد.

اگر عوامل و مسائل دیگر را در نظر نگیریم، نتیجه‌ای كه از آرای این دوره نمایندگان محترم مجلس خبرگان می‌توان گرفت این است كه در مجموع اعضای خبرگان رهبری از جریان رادیكال فاصله گرفته و بیشتر به خط اعتدال و میانه‌روی كه مولفه و ممیزه اصلی آن را می‌توان آقای هاشمی ‌رفسنجانی دانست، نزدیك‌تر شده‌اند. این تحول در شرایطی صورت گرفته كه اصولگرایان در اقتدار و قدرت كامل ظرف دو سال گذشته بوده‌اند و عملا‌ هر سیاستی را كه اراده كرده‌اند به پیش برده‌اند. از امكانات رسانه‌ای (صدا و سیما، مطبوعات، ائمه جمعه و جماعات و...) به طور كامل برخوردار بوده‌اند، مع‌ذلك حاصل كار خیلی در جهت گسترش و تعمیم خط فكری و استقبال از سیاست‌ها و عملكرد آنان نبوده است، اگر غیر از این بود و اقبال به اصولگرایان تندرو در سطح جامعه (از جمله در میان خبرگان رهبری) ظرف دو سال اخیر رو به افزایش گذارده بود در آن صورت رای آقای هاشمی ‌رفسنجانی باید كاهش می‌یافت و متقابلا‌ رای مخالفان ایشان در مجلس خبرگان قطعا به جای كاهش چشمگیر، باید افزایش هم می‌یافت.

آنچه مسلم است و با یقین بیشتری می‌توان گفت آن است كه به هر حال نمایندگان محترم مجلس خبرگان در بطن جامعه زندگی می‌كنند و اتفاقا بسیاری از آنان یا در حوزه انتخابیه‌شان یا به دلیل مشاغل اجرایی‌ای كه بر عهده دارند غافل از وضع عمومی جامعه و شرایط كشور نیستند. آنان به هر حال شاهد وضع معیشتی مردم بالا‌خص اقشار و لا‌یه‌های كم‌درآمد جامعه هستند. آیا می‌شود تصور كرد كه بسیاری از اعضای مجلس خبرگان متوجه سخت‌تر شدن شرایط زندگی بسیاری از مردم نیستند؟ آیا می‌شود تصور كرد كه آنان از بالا‌ رفتن منظم نرخ تورم، بیكاری، گرانی، گسترش خط فقر، نزول سطح خدمات بهداشتی، افزایش سهم مردم در تامین خدمات اجتماعی و خدمات پزشكی غافلند؟ آیا می‌شود تصور كرد كه نمایندگان محترم مجلس خبرگان نسبت به گسترش شكاف طبقاتی میان اقشار و لا‌یه‌های ثروتمند جامعه از یك‌سو و اقشار محروم و آسیب‌پذیرتر جامعه بی‌تفاوتند؟ آیا می‌شود تصور كرد اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری در قبال گسترش منظم ورشكستگی، تعطیلی واحدهای تولیدی، ركود هولناك بازار و بلا‌تكلیفی مزمن بر اقتصاد كشور وظیفه و مسوولیتی احساس نمی‌كنند؟ آیا می‌توان باور داشت كه اعضای محترم مجلس خبرگان گسترش اعتیاد، طلا‌ق، فحشا، خودكشی و سایر مصائب و ناملا‌یمات اجتماعی را در سطح جامعه نمی‌بینند؟ آیا می‌شود یا می‌توان این شرایط و وضعیت را ندید و صرفا خوشحال بود از اینكه ماهواره امید به فضا پرتاب شده، فلا‌ن موشك با موفقیت آزمایش شده و اژدر ساخت ایران توانسته هدفش را از فاصله 500 كیلومتری نابود كند؟ آیا می‌شود روابط سرد و تیره ایران را با همسایگان عرب‌مان، اتحادیه اروپا و قدرت‌های بزرگ دنیا ندید و صرفا بالید به اینكه فلا‌ن كشور در گوشه‌ای از آفریقا یا در انتهای آمریكای جنوبی خواهان گسترش روابطش با ما است؟

نه، واقعیت آن است كه اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری هم به این مسائل و وضعیتی كه كشور ظرف چند سال گذشته بدان دچار شده واقفند. از همین رو است كه چهل و یك رای دو سال پیش آقای هاشمی ‌رفسنجانی این دوره می‌رسد به پنجاه و یكی. سعه صدر، میانه‌روی و واقع‌بینی اعضای محترم مجلس خبرگان بدون تردید جای تامل و قدردانی دارد. اما انتظار جامعه از آن مجلس محترم فراتر از اینها است. فی‌الواقع انتظار جامعه از مجلس خبرگان همان پرسش همیشگی است كه بازمی‌گردد به تفسیر از جایگاه و نقش این نهاد مهم. پرسش اساسی كه مدت‌ها است فراروی مجلس خبرگان قرار گرفته آن است كه آیا این مجلس خلا‌صه می‌شود در تشكیل جلسه‌ای یكی دو روزه آن هم سالی یك‌بار؟ آیا وظیفه مجلس خبرگان آن است كه در سال یكی، دو روز جمع شوند و به دادن رهنمودهای كلی، محكومیت دشمنان اسلا‌م و نظام، آرزوی موفقیت برای مسوولا‌ن و دعوت مسلمین و جهان اسلا‌م به وحدت بسنده كنند؟ آیا مجلس خبرگان در قبال وضعیت كلی كشور، سیاست‌های كلا‌ن مدیریتی كشور، سمت و سوهای كلی كه نظام می‌رود و بالا‌خره و مهم‌تر از همه اینكه كشورمان با سیاست‌هایی كه امروز در آن به اجرا گذارده می‌شود و 5 سال دیگر، 10 سال دیگر در كجا خواهد بود، مسوولیتی و وظیفه و تكلیفی ندارد؟ اگر سمت و سوهای كلا‌نی كه كشور امروز در مسیر آنها در حركت است، اگر كم و كیف سیاست‌های كلا‌ن نظام كه امروز پیرامون آنها دارد تصمیم‌گیری می‌شود و تاثیر مستقیم روی نسل‌‌های آینده كشور خواهد گذاشت، در مجلس خبرگان رهبری مورد ارزیابی، گمانه‌زنی و بحث و بررسی دقیق و كارشناسانه قرار نگیرند، پس اعضای محترم مجلس خبرگان به مردم بگویید كه جای این دست مباحث در كجای نظام است؟

مگر اینكه مجلس خبرگان به مردم بگویند كه جای نگرانی نیست، همه چیز خوب است و در همه عرصه‌ها داریم خوب پیش می‌رویم و اهداف بلندمدت‌مان بحمدالله یكی پس از دیگری دارند تحقق پیدا می‌كنند. آیا به راستی اینگونه است؟ آیا به راستی ما در جهتی داریم حركت می‌كنیم كه جای هیچ نگرانی برای آینده كشور باقی نمی‌ماند؟

گمان نمی‌رود كه حتی خوشبین‌ترین اعضای مجلس خبرگان هم باور داشته باشند كه همه چیز مرتب است و كشور دارد مثل ساعت منظم، دقیق و حساب شده به پیش می‌رود. چه اگر اكثریت اعضای محترم آن چنین تصوراتی می‌داشتند، اصراری نداشتند كه به آقای هاشمی ‌رفسنجانی رای دهند. اتفاقا افزایش چشمگیر رای آقای هاشمی به نسبت دو سال پیش حكایت از دغدغه و نگرانی‌های جدی اعضای محترم مجلس خبرگان دارد. منتها آیا صرف دادن رای به آقای هاشمی ‌رفسنجانی وظیفه خطیر رسالت، نظارت و بررسی عملكردهای كلی و كلا‌ن نظام را از جانب مجلس خبرگان به انتها می‌رساند؟

صادق زیبا کلام

توضیح: این مقاله روز پنج‌شنبه 22 اسفند 87 در روزنامه اعتمادملی منتشر شده است