شاید بشود در اینجا تبادل افکاری داشت و ادمی خویش را و خویشتن خویش را از هرچه قیود وا رهاند و در یک خلسه بیخودی از خویش غوطه ور شود.همانند ان مرد خنزر پنزری در بوف کور و یا ا ی عزیز در یاداشتهای عین القضات همدانی که در جوانی شمع اجین شد.
اری ای عزیز گفتن نشاید و نبشتن نشاید.
در عصری که سنگها را می بندند و سگها را رها میکنند و خیل عظیم مردمان را می بینی که جز فریب دیگران اندیشه ای دیگر ندارند و جوانانی را که سودایی بجز شریک جنسی،
ادمی دلش میگیرد و به درد میاید.
شاید بشود در اینجا قصه دلتنگی ها را بیان کرد.
شاید بشود در اینجا نوری را به قلبی فسرده تاباند.
شاید بشود در اینجا ادمی تاثیری مثبت ولو اندک از خویش بر جا گذارد .
بیایید با هم به این تاثیر بیاندیشیم .
شاید بشود ، اری .......................