در نگاه گروهى، عاقل كسى است كه بتواند براى خود مال و مقام و... كسب كند و يا با زد و بند با اين و آن مشكلات خود را حل كند؛ ولى قرآن و روايات، عاقل را كسى مى‏دانند كه حق و باطل را خوب بشناسد و طرفدار حق و مخالف باطل باشد. در انتخاب معبود، شغل، دوست، كار و علم و سليقه چيزى را بپذيرد كه سعادت ابدى و رضاى الهى را كسب كند. قرآن به كسى كه از آئين ابراهيم روى بگرداند، لقب سفيه داده است. «و مَن يرغب عن ملّة ابراهيم الاّ من سفه نفسه»(بقره، 130.)
ابراهيمى كه در استدلال كافر را مبهوت مى‏كند. «فبُهِتَ الّذى كَفَر»(بقره، 258.)
ابراهيمى كه در شجاعت يك تنه همه‏ى بت‏ها را مى‏شكند. «فَجَعلَهم جُذاذاً»(انبياء، 58.)
ابراهيمى كه از روى سخاوت، گوساله چاقى را براى مهمانان كباب مى‏كند. «بعجل حنيذ»( هود، 69.)
ابراهيمى كه در تسليم هم دل از زن و بچه مى‏كند و آنها را در بيابان بى آب و گياه مكّه و در كنار كعبه براى اقامه‏ى نماز مى‏گذارد و مى‏رود.(ابراهيم، 37.)
ابراهيمى كه به فرمان خدا فرزندش را به قربانگاه مى‏برد.(صافّات، 102 و 103.)
ابراهيمى كه در مردم‏دارى از خداوند مركز أمنى براى آنان مى‏خواهد. «ربّ اجعل هذا بلداً آمِنا»( بقره، 126.)
ابراهيمى كه براى هدايت و راهنمايى و راحتى و سعادت مردم، از خداوند رهبرى معصوم، «ربّنا وابعث فيهم رسولاً»(بقره، 129.) و رزق فراوان «و ارزق اهله من الثمرات...»(بقره، 126.) و توفيق اسلام و تسليم فرمان خداوند بودن را خواهان است. «فلاتَموتُنّ الاّ و أنتم مُسلِمون»(بقره، 132.)
كدام انسان عاقل و دارى فطرت زنده‏اى است كه اين همه كمالات و ايثار و دلسوزى و جامع‏نگرى و تسليم مقدرات الهى را ببيند؛ ولى باز هم به سراغ رهبران غير الهى برود.
آرى، قرآن به كسانى كه اين همه ارزش‏ها را ناديده گرفته و به دنبال هوسهاى خود و ديگران مى‏روند، سفيه گفته است. قرآن كسانى كه مؤمنان را سفيه مى‏شمرند و مورد مسخره قرار مى‏دهند سفيه شمرده و مى‏فرمايد: «الا انّهم هم السفهاء»