[You must be registered and logged in to see this image.]
گفت‌وگوی اختصاصی «شماها» با مدیر جدید سرویس میهن‌بلاگ - مطهره آخوندی



وارد یک حیاط بزرگ با گل‌های رز مخملی می‌شوم، آن هم در یک روز بارانی و سرد آذرماه. از راه‌پله‌ی منتهی به ساختمان، بالا می‌روم و نگهبان مرا به طبقه‌ی دوم هدایت می‌کند. وقتی خانمی از طبقه‌ی اول خارج می‌شود، یواشکی داخل آن را نگاه می‌کنم؛ پارتیشن‌بندی شده است. از راه‌پله‌ها که بالا می‌روم در پاگرد پله‌ها، تابلوی عکسی توجهم را جلب می‌کند. می‌ایستم و نگاه می‌کنم. زیر عکس نوشته است: «سفر سمنگان!» دقت می‌کنم به چهره‌ها. همه جوان‌اند و پر نشاط! با خودم حدس می‌زنم که کدام ‌یک از پسرهای جوان داخل تصویر را قرار است هم‌اکنون به نمایندگی از «تیم تجارت الکترونیک صبا» که به تازگی «میهن‌بلاگ» را خریداری کرده و اداره می‌کند، ببینم.



طبق توافق قبلی، رأس ساعت دو رسیده‌ام. وارد طبقه‌ی دوم که می‌شوم، پارتیشن‌های مختلفی می‌بینم. به نزدیک‌ترین پارتیشن وارد می‌شوم. دو خانم جوان با فایل‌هایشان مشغول‌اند. وقتی می‌گویم برای ملاقات با چه کسی آمده‌ام، یکی از آن‌ها با او تماس می‌گیرد.



حدود هفت دقیقه خودم را با گوشی همراهم مشغول می‌کنم تا اینکه یکی روبرویم می‌ایستد که چهره‌اش را در همان عکس دیده‌ام. مرا به اتاقی دعوت می‌کند.



اتاق، مثل یک اتاق کوچک کنفرانس است. شاید تیم، تصمیمات بزرگ خود را دور این میز کوچک می‌گیرد. اولین چیزی که توجه مرا به خود جلب می‌کند، پرچم ِ روی میز است که هیچ نشانی از میهن‌بلاگ ندارد. اما آرم پرچم، سایتی است که با آن آشنا هستم. وسایلم را برای مصاحبه آماده می‌کنم و به خاطر می‌آورم که نباید نامی از ایشان بیاورم، فقط باید بدانم که او نماینده‌ی یک تیم است. بنا به دلایلی هنوز برای تیم، هر نوع مصاحبه‌ای زود است و البته این یک شانس است که آن‌ها به نشریه احترام گذاشته‌اند و مرا برای صرف چای در میان خود پذیرفته‌اند. چای را که بر روی میز می‌گذارند، به این فکر می‌کنم که آيا در خلال نوشیدن یک چای، ملاقاتم به پایان خواهد رسید یا نه؟



دوست دارم خود، آغازگر گفت‌وگویمان باشد. می‌گویم:



از هر جایی که دوست دارید، شروع کنید.
حدود پنج ماه پیش میهن‌بلاگ، از آقای عسکری و نجفی خریداری شد و حدود دو ماه توسعه‌ی نرم‌افزار جدید به طول انجامید. کلیه‌ی اطلاعات، کانورت شد و بعد از دو ماه سیستم جدید بالا آمد و به پایداری نسبی رسیدیم. مشکلاتی هم بود. شاید دلیل این مشکلات تجربه‌ی پایین ما در مورد وبلاگ، عدم آشنایی با محیط، نداشتن آشنایی و نزدیکی با کاربران برای دریافت بازخورد آن‌ها بود. بعد در طی یک ماه گزارشات واصله رفع شدند و به پایداری رسیدیم و اکنون در شرایط بسیار پایداری هستیم.



چرا با وجود خرید میهن‌بلاگ در ماه مرداد، در آبان‌ماه خریدش را اعلام کردید؟ چرا آن‌قدر دیر؟
فارغ از قراردادی که بسته بودیم، قادر به پاسخ‌گویی درخواست‌هایی که به موجب اعلام خرید ما، در آن زمان از سوی کاربران می‌شد نبودیم؛ پس صبر کردیم تا نرم‌افزار، تحت کنترل تیم ما قرار بگیرید.



مگر جزء‌جزء تحویل گرفتید؟
خیر. بعد از اینکه خریداری شد، دو ماه برای برنامه‌نویسی گذشت، بعد سایت بالا آمد و اطلاعات کانورت شدند و در حقیقت در این زمان بود که ما میهن‌بلاگ را تحت کنترل قرار دادیم و این نقطه، زمانی بود که توانستیم درخواست کاربران را پاسخ‌گو باشیم. چون غیرمنطقی به نظر می‌رسد اگر اعلام کنیم که میهن‌بلاگ را خریده‌ایم و بعد نتوانیم به کاربران پاسخ بدهیم. مزیت تیم ما روحیه‌ی حاکم بر تیم هست که مبنی بر اهمیت دادن به درخواست کاربران است.



با وجود مشکلاتی که میهن‌بلاگ داشت، چرا آن را برای خریداری انتخاب کردید؟
ما به بلاگ‌سرویسی توجه کردیم که پتانسیل توسعه را داشته باشد. با مدیران آن هم روابط خوبی داشتیم. ما پیشنهاد دادیم و آن‌ها هم پذیرفتند. شاید اگر سایر بلاگ‌سرویس‌ها را انتخاب می‌کردیم، پیشنهاد متفاوتی می‌دادند و کار کردن با آن‌ها کمی سخت بود.



چرا برای تیم شما، خرید یک بلاگ‌سرویس ضرورت شد؟
[با شیطنت جواب می‌دهد:] خوشمان آمد و خریدیم!



غیر از این؟
تیم ما روی سایر سایت‌ها بیشتر از بلاگ‌سرویس‌ها کار کرده و همیشه هم در حال توسعه بوده است؛ اما وبلاگ‌ها توانایی تبلیغاتی بالایی را دارند. دلیل اصلی ما تجاری است.



میهن‌بلاگ را چند خریدید؟
شما که می‌دانید!



قبلا در میهن‌بلاگ وبلاگی داشتید؟
نه، نداشتم؛ اما با آقای عسکری و نجفی آشنا بودم.



دامنه‌های دیگر میهن‌بلاگ چه بر سرشان آمد؟
ما فقط روی میهن‌بلاگ‌دات‌کام تمرکز کردیم و تمام دامنه‌های دیگر، روی همین دامین اصلی هدایت می‌شوند.



چرا یک‌دستگی به جای چند دستگی؟
وقتی بخواهیم روی چند دامنه کار کنیم، تلاشمان را باید تقسیم کنیم. پس همه را یکی کردیم که تنها بر روی یک نام یا برند تمرکز و کار کنیم.



تولد میهن‌بلاگ را یادتان هست؟
نه!



مهم هست؟
بله! اصلا فرصت نشد که فکر کنیم. حالا کی بوده؟



25 آبان.
خب، پس ان‌شاءلله سال بعد تشریف بیاورید.



چرا شما یک تیم هستید؟
به دلیل اینکه کار بزرگی هست و کار یک نفره نیست. بستگی به افق نگاه شما دارد. شاید افق کوچک باشد، در حد یک پازل؛ اما اگر افق را گسترده نگاه کنید -مثل وردپرس که به دنبال تسخیر دنیای وبلاگ‌ها است- چطور می‌شود هم پاسخ‌گوی کاربر بود، هم سرویس‌های جدید اضافه کرد و هم به تست برنامه‌ی بعدی پرداخت و...؟!



تیم شما چند نفره است؟
پنج برنامه‌نویس، یک نفر دیتا‌نویس، دو نفر دیگر روی سرورها کار می‌کنند و دو نفر هم کاربران را ساپورت می‌کنند.



برای مشاهده متن کامل به آدرس [You must be registered and logged in to see this link.] مراجعه کنید.