افسوس! هزار افسوس! کاش خورشید از خیر این ۵ میلیارد سال میگذشت و میمرد! و با مرگ او این کره، کره خر خاکی هم که به سلامت سر (دنیای آزاد!) در هر وجبش دادی آویخته شده بر چوبهی دار بیداد، از چرخیدن باز میایستاد، یخ میبست، هیچ میشد، پوچ میشد و میرفت و بشریت را هم با خود از بینهایت هستی بدور میبرد و انسانها را، همهی آنها را که هنوز انسانند، از دیدن این همه جنایتها، این همه کشتار، اینهمه جنون، این همه اشک و خون، خلاص میکرد...
آخر چقدر اشک؟ چقدر هایهایی...؟ چقدر ای وای؟! چقدر درد؟...
آخر چقدر اشک؟ چقدر هایهایی...؟ چقدر ای وای؟! چقدر درد؟...