Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionاهل دانشگاهم Emptyاهل دانشگاهم

more_horiz
اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم
آشنا هستم با سرنوشت همه ی همسفران
نبضشان را می گیرم

هذیانهاشان را می فهمم
من ندیدم هرگز یک نمره بیست

من ندیدم که کسی ترم آخر باشد


من در این دانشگاه چقدر مضطربم
من به یک نمره ناقابل ده خشنودم
و به یک مدرک قناعت دارم.

من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد



من در این دانشگاه
در سراشیب کسالت هستم

خوب می دانم استاد
کی کوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید
خوب می دانم برگه حذف کجاست



سایت و رایانه آن مال من است
هر کجا هستم باشم
تریا، نقلیه، دانشکده از آن من است

چه اهمیت دارد، گاه اگر می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم
پی ورزش برویم
توپ در یک قدمی است

و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است!

و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.

و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!

و نترسیم از حذف
و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.

و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم

و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود
اگر بود چرا یخ زده بود

کار ما نیست شناسایی مسئول غذا
کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
کار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی



کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ
پی اصلاح خطاها برویم



کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم.



بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.

کار ما شاید این است
که مدرک در دست
فرم بی‌گاری یک شرکت بی‌پیکر را
پر بکنیم



اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب

و خدایی که مرا کرده جواب.

خوب می‌فهمم سهم آینده ی من بی‌کاریست

من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌کار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!



((چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید))

باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!

وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم

من به گور پدر علم و هنر خندیدم!



اهل دانشگاهم
روزگارم در شک نیست
گاهگاهی واحدی می افتم
تا به قول اساتید قوی پایه شوم

من به آغاز امتحان نزدیکم
جزوه ها می گیرم تا که زیراکس بزنم
درس باید خواند، حفظ باید کرد

نمره ها را زده اند

۵ پیدا بود و ۱۰
۲ پیدا بود و یکی هم ۱۱

من به اندازه یک اپسیلون
آرزو میکردم که ۱۲ ترمه شوم

چه خیالی که امیدی عبث است

درس باید خواند، حفظ باید کرد

نمره های اندک

آه .... بچه ها در حسرت

حسرت پاس همان درسی که باز هم افتاده اند
بچه ها پخش و پلا
در همه جای حیاط

جمعیت انبوه است
بوی مشروطی ها
یک نفر می گرید.....



و بسی جالب بود که کسی می خندد !

ای دریغ از
پاس یک واحد درس !

من ندیدم
کسی را که خجالت بکشد
یا یک اوستادی که ؛ نمره دهد مجانی

آ ه ......

من به یک نمره ۱۰ خشنودم

درس باید خواند، حفظ باید کرد

من نمی دانم که
این شبانه با روزانه
چه تفاوتها دارد

من نمی دانم که چرا میگویند
درس باید خواند، حفظ باید کرد.

اهل دانشگاه
روزگارم بد نیست
خنده را می فهمم
و هزاران جوک می پرانم در راه
سایتها را می خوانم
جزوه ها را می بندم
و به فردا می خندم...
شاد بودن ذاتی است
من به یک خنده تو دلشادم

descriptionاهل دانشگاهم EmptyRe: اهل دانشگاهم

more_horiz
منم اهل دانشگاه دریغ از نمره ی بیست
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply