«صلح رومي» برضد امپراتوري ايران، و طرز مصرف آن در دوران معاصر (قرن 21) | ||
طبق پيوستي كه بر تاريخ روم تاليف «ليوي» مورخ اين كشور در سده يكم پيش از ميلاد نوشته شده است، "اگوستوس" امپراتور روم 12 ماه می سال 23 پيش از ميلاد (اين تاريخ بعدا پس از تبديل و احتساب تقويم ها به دست آمده است) اعلام كرده بود كه دولت روم يك دولت تجاوزگر نيست و جنگهايي را كه به آن دست مي زده است به منظور تامين صلح بوده و «آزاديبخش» بايد بشمار آيند! و دستور داده بود كه رويدادنگاران ارتش روم كه وقايع روزانه فعاليتهاي نظامي را ثبت مي كردند و هر مورد آن «وقعه» خطاب مي شد از آن پس اين نكته را از نظر دورندارند و وقايع را طوري ننويسند كه نشان دهد روميان تجاوزگر و توسعه طلب بوده اند [که نخستین سانسور قلم بشمارآورده شده است]، ما دولت تيسفون (ايرانيان و به نوشته روميان، پارتيان) نيستيم كه از سلطه گري دست بر نمي دارد! و .... از آن پس، عبارت صلح رومي (پاكس رومانا) وارد تاريخ شد و مورخان عهد امپراتوري اين كشور، تجاوزات؛ جنگها و اشغالگري هاي روم را «خدمت و فداكاري به خاطر صلح ـ وظيفه جهاني!» مي نوشتند. پس از شكست هاي نظامي شديد سال هاي ۲۳۸، ۲۴۴ و ۲۶۰ ميلادي از ايران (زمان اردشير ساساني و پسرش شاپور) و از دست دادن دو امپراتور در اين جنگ ها و سپردن تعهد پرداخت باج و خراج به ايران، سران روم در نشست چند هفته اي ماههاي اپریل و می سال261 ميلادي كه در آن استراتژي و پاليسي روم تنظيم شد بارديگر «صلح رومي» و دفاع از آزادي ساير ملل!، به ويژه ملل كوچك به ميان آمد. به موجب اين سياست، جنگ و تعرض هم البته اگر از جانب روم (ايتاليا) باشد نوعي صلح است!. «تاريخ»، مصرف عبارت «صلح رومي» را كه ادامه دارد در هر زمان به طرز و گونه اي ثبت كرده است و در دهه آخر قرن بيستم و دهه يکم قرن 21 تحت عناوين «برقراري دمكراسي، جلوگيري از گسترش سلاحهاي كشتار جمعي، ريشه كني تروريسم و ...». ابرقدرتها از قرن بيستم تاکنون همين استدلال و حرف را زده اند. در مقدمه استراتژي مصوب در ماه می سال 261 كه سند آن موجود است دولت ساسانيان و ناسيوناليسم ايراني خطر اول براي روم و مسبّب همه دشواري هاي اين امپراتوري اعلام شده بود؛ زيرا كه سياست كلي ساسانيان بر اين اصل قرار گرفته بود كه روميان قدم به آسيا نگذارند و اجازه تاخت و تاز به آنها در سوريه و سواحل غربي آسياي صغير «تركيه امروز» و حتي مصر داده نشود. نگراني غرب (که برجاي روم باستان نشسته است) اينك از اين است كه تاريخ تكرار شود و ايران دوباره همان حرف را بزند و لذا نمي خواهد كه ايران قدرت بيشتري به دست آورد: قدرت نظامي، رسانه اي و صنعت ـ تكنولوژي. براي پي بردن به اين واقعيت، لازم است که مروري دقيق بر رويدادهاي ايران از 1973 تاکنون شود. سه دهه پس از نشست سال 261 ، امپراتور وقت روم برپايه اين پاليسي، در پيامي به مناسبت آغاز پادشاهي نرسي پسر شاپور يكم شاه ساساني ايران به او نوشت که اين كشور سر جنگ ندارد و جنگهاي روم با كشورهاي ديگر بخاطر برقراري يك صلح پايدار است! كه نرسي نهم ژانويه سال 293 ميلادي به او پاسخ داد: تا تعبير از صلح، چنين باشد كه رومي ها گفته اند، صلحي وجود نخواهد داشت. پاسخي را كه «نرسي» شاه ساساني ايران در ژانويه سال 293 ميلادي به امپراتور روم داد، نهم ماه مه 2007 از دهان ولاديمير پوتين مرد قدرتمند روسيه شنيده شد كه گفت: رفتار آمريكا، امروز به گونه اي است كه هيتلر در اواخر دهه 1930 در پيش داشت و به جنگ جهاني دوم منجر شد و ترديد نيست كه ادامه رفتار امروز به جنگ جهاني سوم، و ....
|