دربار سلطنتی ایران پنجم اردیبهشت 1317 (25 آوریل 1938) اعلام کرد که خواستگاری ولیعهد وقت (محمدرضا پهلوی) از فوزیه شاهزاده خانم مصری (خواهر ملک فاروق) پذیرفته شده و بزودی نخست وزیر ایران در صدر هیاتی برای فراهم ساختن مقدمات کار و تعیین روز عقدکنان به قاهره خواهد رفت. این هیات 9 روز بعد عازم مصر شد. محمدرضا پهلوی پنجم اسفند (ده ماه بعد) برای عقد نکاح و آوردن عروس، با کشتی جنگی رهسپار قاهره شد. عقد نكاح، 24 اسفند انجام شد و محصول این ازدواج که دیری نپایید یک دختر به نام شهناز بود. عوام الناس ایرانی فوزیه را جاسوس خارجی در دربار ایران می پنداشتند! و به باور آنان، انگلیسی ها عامل این وصلت بودند! زیرا که مصر وابسته به انگلستان بود. پس از اشغال نظامی ایران در شهریور 1320، از برخی از رجال ایرانی هوادار آلمان که بازداشت و تبعید شده بودند نقل شده است که گفته بودند: لندن از آن بیم داشت که اگر ولیعهد وقت با یک شاهزاده خانم افغان ازدواج کند، دو کشور متحد و به گونه ای باردیگر یکپارچه شوند که خلاف سیاست قدیمی انگلستان بود و چنانچه با دختر یکی از بزرگان ایران پیوند مزاوجت می بست، بعدا مقامات ارشد اداری از دست عوامل قدیمی انگلستان خارج و به این خانواده سپرده می شد که این هم به زیان انگلستان بود که می خواست ایران را در چنگ داشته باشد. ازدواج ولیعهد وقت با یک شاهزاده خانم اروپایی و یا دختر یکی از معاریف آن قاره نیز به مدرنیزه شدن ایران کمک می کرد که لندن خواهان آن هم نبود؛ لذا عوامل لندن موضوع ازدواج با فوزیه را مطرح کردند که خاندان او در دست انگلستان بودند. خانواده آلبانیایی تبار فوزیه از آغاز قرن نوزدهم (زمان محمدعلی پاشا) تا کودتای ژنرال نجیب (اوایل دهه 1950) در مصر سلطنت داشتند. شاه مدتها پس از طلاق فوزیه در بهمن 1329 با ثریا اسفندیاری بختیاری ازدواج کرد و برغم اطلاع از عقیم بودن وی، تا بهمن 1336 با او زندگی کرد. در آبان 1339 هجری خورشیدی (و خیلی دیر) از همسر سوم (که در 1338 با او ازدواج کرده بود) دارای پسر شد. به باور برخی از مورخان، داشتن ولیعهد از تکالیف یک پادشاه است و اگر محمدرضاشاه پهلوی در این کار مسامحه نکرده بود و دست کم در دهه 1320 (1940میلادی) دارای پسر و لیعهد شده بود، می توانست در 1973 که مشخص شد به سرطان مبتلاست، این بیماری را اعلام و به موقع تفویض اختیارات می کرد و ....