این بار میخواهم با تمام وجودم بگویم که دوستت دارم ، جای تو در نوشته هایم خالیست ، حال آنکه در رویایم موج میزند . نمیدانم سکوت کنم تا تو را بنگرم یا مشتاقانه برای وجودت غریو ستایش به جا آورم ؟

دستانت را میبوسم ، عطرت را میبویم و رویای وجودت را میپرستم . تو همانی که هرگاه من سرخورده و نالان بودم و فراموشت کرده بودم ؛ فراموشم نکردی .

تا سحر بالینم از اشکت خیس و خیالم از مهرت لبریز . تنهایم نگذار ؛ ای خدای من .