سلام به همه بروبچه هاي سايت .
چند روز قبل بود يكي از اعضاي اين سايت اومدم توي وب ما و گفت : به به چه سري ، چه دمي ، عجب پايي پرو بالت سياهي رنگ چرا نميايي توي سايت اونجا قارقار كني من هم جوگير با كله اومدم اينجا ثبت نام كردم .
سر کلاس، معلم اقتصاد گفت:
من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: بابا دمت گرم که به فکر آواره و بيخونمون شدن مردم هستی...
معلم اقتصاد ادامه داد: اگه جنگ بشه نرخ بهرههای بانکی بالا ميره و سيستم اقتصادی آمريکا به خطر ميافته، اونوقت نميشه خونه با قيمت خوب بخريم!
با خودم گفتم: زرشک!
سر کلاس شيمي، دبير رو به بچهها کرد و گفت:
من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: قربون هرچي آدم انساندوست مثل تو...
دبير ادامه داد: آخه اگه جنگ بشه و بمب شيميائي بزنن به عراق، فعل و انفعالاتش لايه ازن رو سوراخ ميکنه، اونوقت ما چيکار کنيم؟!
با خودم گفتم: زرشک!
معلم زبان، آدم فهميدهای به نظر ميرسيد. به بچهها گفت:
من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: کاشکي ميشد همه به اندازه تو از جنگ بيزار بودن...
معلم زبان ادامه داد: مردم همينجوريش بجای اينکه کتاب بخونن ميرن ميشينن پای تلويزيون که اخبار جنگ رو بيينن! حالا وای به اينکه جدی جدی جنگ بشه!
با خودم گفتم: زرشک!
استاد جغرافيا، عينکش رو روی دماغش جابجا کرد و گفت: من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: درسته دو بار منو تجديد کردی، ولی بازم خودت!
استاد دماغشو بالا کشيد و گفت: از 100 نفر بپرسی مرکز کارولينای جنوبی کجاس، دو نفر هم نميدونن! ولی ماشاالله همه ميدونن کابل و بغداد کجاس! وای به اينکه جنگ بشه!
با خودم گفتم: زرشک!
دبير هندسه، دستهاي گچیشو به هم زد و گفت: آقا من خيلی با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: آخ شير مادرت حلالت! فکر نميکردم تو يکي دلت براي ملت عراق بسوزه!
به طرف ميزش اومد و گفت: ميترسم سربازامون موقع شليک بمب، توی اين معادلات سينوس، کسينوسی اشتباه کنن بزنن خودمون رو لت و پار کنن!
با خودم گفتم....
چند روز قبل بود يكي از اعضاي اين سايت اومدم توي وب ما و گفت : به به چه سري ، چه دمي ، عجب پايي پرو بالت سياهي رنگ چرا نميايي توي سايت اونجا قارقار كني من هم جوگير با كله اومدم اينجا ثبت نام كردم .
سر کلاس، معلم اقتصاد گفت:
من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: بابا دمت گرم که به فکر آواره و بيخونمون شدن مردم هستی...
معلم اقتصاد ادامه داد: اگه جنگ بشه نرخ بهرههای بانکی بالا ميره و سيستم اقتصادی آمريکا به خطر ميافته، اونوقت نميشه خونه با قيمت خوب بخريم!
با خودم گفتم: زرشک!
سر کلاس شيمي، دبير رو به بچهها کرد و گفت:
من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: قربون هرچي آدم انساندوست مثل تو...
دبير ادامه داد: آخه اگه جنگ بشه و بمب شيميائي بزنن به عراق، فعل و انفعالاتش لايه ازن رو سوراخ ميکنه، اونوقت ما چيکار کنيم؟!
با خودم گفتم: زرشک!
معلم زبان، آدم فهميدهای به نظر ميرسيد. به بچهها گفت:
من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: کاشکي ميشد همه به اندازه تو از جنگ بيزار بودن...
معلم زبان ادامه داد: مردم همينجوريش بجای اينکه کتاب بخونن ميرن ميشينن پای تلويزيون که اخبار جنگ رو بيينن! حالا وای به اينکه جدی جدی جنگ بشه!
با خودم گفتم: زرشک!
استاد جغرافيا، عينکش رو روی دماغش جابجا کرد و گفت: من خيلي با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: درسته دو بار منو تجديد کردی، ولی بازم خودت!
استاد دماغشو بالا کشيد و گفت: از 100 نفر بپرسی مرکز کارولينای جنوبی کجاس، دو نفر هم نميدونن! ولی ماشاالله همه ميدونن کابل و بغداد کجاس! وای به اينکه جنگ بشه!
با خودم گفتم: زرشک!
دبير هندسه، دستهاي گچیشو به هم زد و گفت: آقا من خيلی با جنگ مخالفم...
با خودم گفتم: آخ شير مادرت حلالت! فکر نميکردم تو يکي دلت براي ملت عراق بسوزه!
به طرف ميزش اومد و گفت: ميترسم سربازامون موقع شليک بمب، توی اين معادلات سينوس، کسينوسی اشتباه کنن بزنن خودمون رو لت و پار کنن!
با خودم گفتم....