چهارشنبه ۱۸ نوامبر ۲۰۰۹


در دوره ی هخامنشی و ساسانی با تسلط اقوام آریایی بر این سرزمین هزینه ی ساخت پرسپولیس یا تخت جمشید کنونی بعهده ی مردم این خطه ی جنوبی گذاشته شد.داریوش شخصا لله باشی دربار را صدا کرده و بدو چنین گفت : میخ ویخ لیخ ویخ ویخ خیلی میخ ، سیخ؟(1) .ابو اسحاق بن پشمک تاریخنویس و سیاح اندلسی و صاحب رساله ی مراتب التنقیه فی مدارج التزکیه می نویسد : از آنجا رد می شدم که با گوشهای خویش شنیدم که داریوش به لله باشی گفت : به این سرزمین برو و تا میتوانی مالیات جمع کن. زیاد مالیات ، خیلی مالیات ، افتاد ؟ للـه باشی به آن سرزمین وارد و چنان تسمه از گرده ی مردم کشید که پشت مردم زیر آن بار دوتا شد و جمع کثیری از خلق قوزی شدند و از آن پس مردم این سامان را قوزی و آن ولایت را قوزستان نامیده اند. علی عهده الراوی.
از شهرهای مهم این دوره شهر رامهرمز متعلق به هرمزشاه و رامشیر متعلق به شیرشاه است.شاپور دوالاکتاف هم پس از تمام شدن نخ برای بستن کتف اعراب پیش خود فکر کرد یعنی ما به اندازه ی هرمز هم نیستیم ؟. این بود که شهری ساخت و نام آن را رامشاپور گذاشت ، اما بعلت فشار زیاد به اهالی ، مردم شورش کرده و در سال 345 قبل از میلاد در نماز جمعه نام شاپور را از خطبه بینداختند و خطیب جمعه با نعره ای که صدای آن در تیسفون هم شنیده شد فریاد زد : بسم تعالی ،من الیوم ، شاپور بی شاپور.بدان سبب ، نام بیشاپور بر این شهر قرار گرفت ، اکنون ویرانه های این شهر باستانی در اطراف ایزه قرار دارد.این پادشاه اصولا آدم بدبیاری بوده چرا که در ولایت خراسان هم مردم والی او (سردار کاپور) را لخت و عریان ، وارونه بر خر سوار و از شهربیرون کرده ،همزمان مضمونی برایش کوک کرده اند بدین شکل که زنان فریاد می زده اند: کاپور خایی یا شاپور؟ و از آنسو مردان جواب می داده ان : نی کاپور ، نی شاپور. به یمن این اتفاق خجسته ، از آن پس این شهر که هم اکنون نیز معمور و پابرجاست،
نیشابور خوانده میگردد. پس از این آلاخون والاخونی اطلاع درست حسابی دیگری ازین شاه ساسانی در دست نیست.
هم در این دوره بود که قلعه ای مستحکم بر حاشیه رود کارون ساخته شد که امروزه به شهر دزفول معروفست. در باره ی نام این شهر اختلاف آرای فراوانست. گروهی میگویند که بهرام گور این قلعه را محلی برای جمع آوری و حبس دزدان و سارقان قرار داد.اما اندک زمانی نگذشته بود که گزارش به وی رسید که این مکان از دزدان فول شده و دیگر جای سوزن انداختن هم ندارد. ازینرو آن مکان را دزد فول و بعدها دزفول خوانده اند.برخی دیگر نوشته اند که این مکان توسط علاءالدین سرکرده ی چهل دزد بغداد و پس از خراب شدن مکانیسم درب غار معروف آنها بنا شده و ایشان اموال و سکه های طلای دزدان را در آن محل مخفی مینموده اند.بدان علت نام آن قلعه در افواه (دزد پول) وسپس (دزد پیل و دزپیل به ضم دال) عنوان گشته.عده ای دیگرنیز آن را دژپیل (به کسر دال) نامیده و معتقد بودند که از این محل بعنوان آغل فیلان لشکری استفاده می شده ، در کنار این روایات ، عده ی دیگرتری نام این شهر در گویش کنونی (دسبیل) را حاصل ترکیب دو کلمه ی(دست - بیل) و اشاره به کشاورزی بعنوان شکل معیشت مردم می دانند.شاید هم این نام یادآور تولید گسترده و صنعتی یکی از آلات کشاورزی (دسته بیل) هم ارز با استفاده از انرژی هستی در زمان کنونی باشد که به مرور زمان به دسبیل تغییر یافته است.
در باره ی خوزستان ، بر اساس پاپیروسهای یافته شده در غار یوشع بن نون ، در فلسطین کنونی روایت دیگری نیز موجود است ، بنا بر متن این نوشته ها مردم این خطه در کار کشت نیشکر بوده اند و نیشکر در زبان آنان خوز نامیده می شد ، ازینروست که این جامعه را خوزی و استان فوق را خوزستان نامگذاری کرده اند.
از مشاهیر خوزها در گذر زمان میتوان به اختصار از افراد ذیل نام برد:
خوزه رودریگز - متولد رودبند از توابع شوشتر
خوزه فلیسیانو - متولد فلیسیه از توابع اهواز -در کودکی همسالانش با چوب به چشمش زدند و کور شذ.
حسین کرد شبستری اهوازی
سقراط - سوکراتس - سخرات - متولد حومه ی اهواز .هم اکنون محله ی سخیریه بیادبود او در اهواز دایر میباشد.
امید است اطلاعات فوق به دانش شما خوانندگان عزیز در باره ی این منطقه از کشور ما افزوده باشد.

-----------------------------------------------------------------------
(1)چون متن فوق به زبان میخی قدیم نوشته شده و تعدادی از میخهای آن در طی دوران کج و معوج شده یا بر اثر
زنگ زدگی افتاده و ازبین رفته بودند،ترجمه ی متن فوق مقدور نبوده، ناگزیر اصل متن با تلفظ میخی آورده شده.