[right]یعقوب بن اسماعیل شنگول در رساله ی ارض الایران القدیم میگوید : اول کس از اولاد آدم که پای بر این زمین نهاد هوز بن یوفس بن حام بن سام بن نوح بود و بدان سبب مردم این دیار را هوزیه و شهر آنان را الاهواز وآن ولایت را به زبان عجم هوزستان و خوزستان نامیده اند.
اما در انسیکلوپدی لاروس تحت نام خوزستان آمده است : این سرزمین در روز عید پاک سال 765 پیش از میلاد توسط جان مایکل پینکرتون از اتباع آمریکا کشف گردیده است.ایشان در بدو ورود به خاک آنجا در حالیکه تفنگ در یکدست و متن سخنرانی در دست دیگرش بود، طی خطابه ای غرا خطاب به وحشیان بومی فرمود :هذا مای تفنگ و هذا مای لند و هذا مای هوس. وحشیان هندی ساکن آن سرزمین بعدها کلمه ی هوس را به کل آن ولایت تعمیم داده و کلماتی همانند هوس آباد و هوسگرد و هوس خزینه از مشتقات آن بشمار میرود. هوزستان و خوزستان اشکال تلطیف یافته ی آن میباشند.(لاروس - جلد 12و سه چهارم ).
آنچه که از ابنیه ی باستانی در این سرزمین بجای مانده حاکیست که در هزاره ی دوم قبل از میلاد ، آشوشیناک که از دشمنان حکومت آشور بشمار میرفت در این سامان اعلام استقلال کرده و در چشم هم چشمی با برج بابل و اهرام مصر ، دستور ساخت معبدی 5 طبقه با خشت خام
را در کناره ی رود کارون صادر کرد.نام خدایان مورد پرستش بر ما پوشیده مانده اما آنچه پابرچاست متن نفرین نامه ی آشوشیناک است که در 10 سطر بر تن خشتها حک شده و در گرداگرد دیواره ی معبد کار گزارده شده است.ابن هیکل نساخ و وراق مشهور شیعه ی قرن هفتم این کتیبه را ترجمه نموده که بخشی از آن در اینجا آورده میشود.
1- بسم الله الرحمان الرحیم
2- من آشوشیناک هستم. این معبد را با دستان خود ساختم.
3- مذهب ما مذهب حقه ی شیعه ی اثنی عشری است .تف به گور پدر کسی که باور نکند.
4- بر پدر و مادرش لعنت که پشت این دیوار عظیم که ما ساختیم بشاشد یا آشغال بریزد.
5- هرکه با آل علی در افتاد ، ور افتاد.
بعدها بخت النصر و آشور بنی پال در طی کنفرانسی در معبد بعل ضمن همفکری و مشاوره با بعل و مردوک خدایان بین النهرین تصمیم به
حمله و تخریب معبد گرفتند. متن استفتا از بعل که بر روی الواح گلی نقر شده و در منطقه ی سومریه بدست آمده چنین است :
سوال : آیا حمله بقصد تخریب معبد آشویناک رافضی و ترویج بعل پرستی و برده گرفتن مردم آن سرزمین مجاز است ؟
چواب : بسمه بعالی ، در تخریب ابنیه و تزویج نسوان کوتاهی نکنید ، ابالفضل پشت و پناهتان.
لشکر فوق ضمن حمله و تخریب طبقات فوقانی آن محل را با خاک پرنمودند، چنانچه پس از سالها از بخش بالایی ساختمان معبدتنها تلی خاک بجای مانده. لشکر کور و کچلها و خاله زنک های ندید بدید بخت النصر ضمن پرکردن ساختمان با خاک محلی ، خاک و خل اصلی
معبد را تیمنا و تبرکا بار گاریها کرده به اکد برده اند و با استفاده از آن صنایع ساخت طلسمات و مهر و تسبیح سازی خود را رونق بخشیده اند.
انتشار خبر تخریب معبد و غارت آن در نزد اقوام دیگر عملی نکوهیده شمرده شده ، تا جایی که از عمل اکدیان به مثابه ی دزدی و گداصفتی
یاد گردیده و از آن پس الفاظ کدی و متکدی و تکدی گری متداول ، که تا زمان ما نیز مورد استعمال قرار میگیرند.
در کتاب هرکول بن آشیل ملطی ضمن تحسین تمدن آشوشیناکیه آمده است :
آشوشیناکوس مردی بغایت شجاع و زیرک بوده و نسب وی به یونان میرسد.در رزم با دو دست شمشیر میزده ، بارها دشمنان اتفاق کرده تا ضمن حرب زخم یا انگشتی به وی برسانند ما میسر نگشت. از عجایب افعال وی ، یکی ساخت معبد است و دیگر همبستری با 634 زن در یک شب که پس از وی هرگز تکرار نگردیده. تنها پس از دوهزارسال ، همین چند سال پیش بود که سازمان میراث فرهنگی خوزستان
طی درخواستی به سازمان یونسکو ، خواهان احقاق حق این ملت رنج دیده و رد حق الناس و ثبت رکورد این پادشاه قدرقدرت در کتاب
گینس گردیده است.
معبد بیاد مانده از آشوشیناک که سالها در زیر خاک مانده واز دور تنها بشکل تپه ای دیده میشود ، در گویش محلی چغازنبیل(زنبیل واژگون) نامیده شده، اما سارقان مقابر که جای جای آن را حفر و سوراخ کرده اما به چیزی دست نیافته اند به آن چاخان زنبیل نیز میگویند.
برخی فرزندان حاصل از آن شب کذایی آشوشیناک، سالها بعد به پاس وی شهری بزرگ برپاکردند و به یاد شاه فقید نام آن را شوش نهادند.اما برخی دیگر در مقام کل کل شهر بزرگتری روبروی آن ساخته و آن را شوشتر نامیدند.طبق سرشماریهای سال 47 سازمان سجل احوال ایران فرزندان بلافصل آشوشیناک هنوز موجود بوده و هم اکنون در محله ی میدان شوش تهران زندگی می کنند.