کم کم غروب ماه خدا ديده مي شود .......... صد حيف از اين بساط که برچيده مي شود

در اين بهار رحمت و غفران و مغفرت .......... خوشبخت آن کسي ست که بخشيده مي شود

رمضان آمد و روان بگذشت ………. بود ماهي به يک زمان بگذشت

شب قدري به عارفان بنمود .......... اين معاني از آن بيان بگذشت

مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو ؛ يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو .... آيا چيزي قابل درو در اين رمضان کاشته ايم؟

من کنون روز جاويد گرفتم ز جهان ؛ گر شما در هوس عيد بقاييد همه .

بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد ؛ هلال ماه به دور قدح اشارت کرد .

ثواب روزه و حج قبول ، آن کسي برد ؛ که خاک ميکده عشق را زيارت کرد .

شهر صيام رفت و توبه نمودم ولي چه باک ؛ با رؤيت هلال روي تو افطار مي کنم .

کسان که در رمضان چنگ مي شکستند ؛ نسيم گل بشنيدند و توبه بشکستند .

عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت ؛ صد شکر که اين آمد و صد حيف که آن رفت ...

چه زود رفت اين رمضان عمر ما ...... پس ، بر لب جوي نشين و گذر عمر بين .

تا ز رويت گرفته ام روزه ، جز به يادت نکرده ام افطار