چشم من بیا منو یاری بکن

گونه هام خشکیده شد کاری بکن

غیر گریه مگه کاری میشه کرد

کاری از ما نمیاد زاری بکن

اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد

تا قیامت دل من گریه می خواد



تحمل از دست دادن یه عزیز خیلی سخته.نمیتونم با خودم کنار بیام.اصلا باور نمیکنم.باور نمی کنم که مامان بزرگ نازنینم دیگه بین ما نیست.. که دیگه نمی بینمش.دیگه نیست تا شبهای امتحانام برام نماز بخونه..نیست تا دعای خیرش دل گرمیم باشه...نیست تا حرفهای قشنگ بزنه و هممون رو بخندونه.....

وقتی یاد ناله هاش می افتم قلبم آتیش میگیره.کاش می تونستم کاری براش بکنم..کاش یه کم بیشتر پیشش بودم.لعنت به این دوری.....

نمیدونم چی بگم..روزگار رسم بدی داره...خیلی بد....