گزارشگر : شما اغتشاشگر هستید ؟

اغتشاشگر : نه آقا ما قاسم هستیم.

گزارشگر : اسم شما را نپرسیدم . منظورم این بود که آیا شما اغتشاشگر بودید ؟

اغتشاشگر :نه آقا ما جد اندر جد کشاورز بودیم .

گزارشگر :چی شد که پاتون به اینجا کشیده شد ؟

اغتشاشگر :والله نمیدونیم که چرا اینجوری شد . ما که هر جا حاجی گفت بزن زدیم، هر جا هم گفت نزن ،نزدیم.

گزارشگر :چیزی هم گیرتون میومد ؟

اغتشاشگر :آقا ما سر شب میرفتیم حساب میکردیم .پریشب سه تا قلم داشتیم ، دو تا هم با دسته بیل زدیم تو کمر، ۷۰-۸۰ تومنی میشد.چک و لقد هم اضافه کاری حساب میکرد حاجی.

گزارشگر :خوب چی شد که اشتباه کردید ؟

اغتشاشگر :از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تو یه برو بیا ما جا موندیم . دیدیم اینوریها هم میگن الله و اکبر اونوریها هم میگن الله و اکبر

گزارشگر :خب ؟

اغتشاشگر :دیدیم حالا که اینجوره هر طرفی رو که زدیم ثوابش دوبل میشه .چندتا به اینوریا زدیم بعد یه دفعه حمله شد.چند تا هم به اونوریا زدیم .حیف اشتباه کردیم وگرنه همون شب پونصد هزارتومن کاسب بودیم.

گزارشگر :چه اشتباهی ؟

اغتشاشگر :تو اون هیر و ویر که قروقاطی شده بودند ،حاجی رو دیدیم که یکهو جلومون سبز شد تو رومون وگفت :قاسم گفتیم جون قاسم ؟ گفت : د بزن لامصب . خوب ما هم صاف گذاشتیم تو ملاج حاجی.!!