با عرض ساملیکم مجدت ، ما دیدیم که نارفیقیه که اگه خودمون بر خوردیم تو جمع یه عده آدم درس حسابی رفقای غارمونو با خودمون چی ؟ نیاریم .اینه که امروز ای دوس چندین و چن ساله و استعدات به فنا رفته ولی کشف نشده "فریدون آواره " ملقب به آق فری ، شغل کارتن خواب حوالی بازار سید اسماعیل رو به شوما معرفی میکونیم.آق فری سالها تو کار دوا بوده (البته نه تو داروخونه، ازون دواها...) و کلی تجربه رنگ و وارنگ تو زندگی داره.پارسال واسه ماموریتی مجبور شد به قاعده ی یه سال بره دیزل آباد حبس و ازونجا که بزرگون گفتن آدم حسابی تو سختیا جوهرشو نشون میده یه دفعه طبع شعرش گل کرد و اولش نم نم و بعد شلپ شلپ از خودشون چــــی؟ شعر صادرات فرمودند.اینم یکی از شعرجاتشونه که اینجا میچاپونیم واسه تون تا بیبینین بغیر از آبجی حیدر شاعر ماعرای دیگه ای هم تو این مملکت هستن ، آره داش.
آق میتی
_______________________________
باز کن پنجره را
صبحدم سر زده است
من از آن لحظه ی خورشید سخن میگویم
که سر از خط افق بر آورد
و به یک نامردی
این بساط کوچک ما
به زیر در آن خانه
در آن کوچه ی بن بست
پلاک سی و دو
بر هم زد
ما چه میدانستیم
ما
چه
میدانستیم
که در آن خانه تو مسکن داری ؟
گنه شمع چه بود ؟
آنهمه شمع
زیر پوتین تو در ان دم صبح
آرزوهای مرا با خود برد ؟
تو مگر خشم و عداوت داری
با تن شیشه که در هم شکنی
آنهمه شیشه به محراب حیاط
تو چه میدانستی
چقدر پول که رفته جهت وصله زدن
کت و شلوار و جلیقه به خیاط ؟
ما چه میدانستیم ؟
که تو اینجا هستی
پاسبان احمد میداودی
گردنت خورد که آن صبح سحر
یکهویی درب حیاطت واشد.
زندان دیزل آباد
فریدون آواره
آق میتی
_______________________________
باز کن پنجره را
صبحدم سر زده است
من از آن لحظه ی خورشید سخن میگویم
که سر از خط افق بر آورد
و به یک نامردی
این بساط کوچک ما
به زیر در آن خانه
در آن کوچه ی بن بست
پلاک سی و دو
بر هم زد
ما چه میدانستیم
ما
چه
میدانستیم
که در آن خانه تو مسکن داری ؟
گنه شمع چه بود ؟
آنهمه شمع
زیر پوتین تو در ان دم صبح
آرزوهای مرا با خود برد ؟
تو مگر خشم و عداوت داری
با تن شیشه که در هم شکنی
آنهمه شیشه به محراب حیاط
تو چه میدانستی
چقدر پول که رفته جهت وصله زدن
کت و شلوار و جلیقه به خیاط ؟
ما چه میدانستیم ؟
که تو اینجا هستی
پاسبان احمد میداودی
گردنت خورد که آن صبح سحر
یکهویی درب حیاطت واشد.
زندان دیزل آباد
فریدون آواره