از اعاظم و کبار مخلوقات است. در وصف ایشان بزرگان سخنها گفته و

داستانها پرداخته اند. همان بس که آن صاحب طریقت و در یگانه حیات

خلوت سفیان ابن احمد ابن حلت در مناقب ایشان فرموده : اگر حلول و


تناسخ از عقاید ائمه کفر نمیبود هرآینه دوست تر داشتمی که در حیات

پسین در سلک ایشان درآمدمی و راه طریقت ایشان برفتمی .که بر دو رکن

رکین است طعام اندک و همت و کمک .

این عنصر شخیص عالم خلقت به دو نام خوانده گردد . ابتدا خر با فتح خ و

ثانی الاغ با ضم ا . الاخ نیز گویند که با مراجعه به متون قدیمه بدع شمرده

شده و افاضل و علما مردود دانسته اند.


عشیره بنی آدم که طبیعت برخلاف دیگر حیوان نهاده بر دوپای راه روند

گهگاه جهت استخفاف و تحقیر نام این اسطوره خلقت بر یکدگر اطلاق

نمایند.مانند آی الاغ و قس علیهذا . اما از آنجا که مراتب انانیت و خودبینی

این مخلوق بر جمله جانداران روشن است که هیچ ذی حیات برتر از خود

ندانند لذا طائفه خران هیچ پاسخ ندهند و بر سیاق جواب ابلهان خاموشی

است خود را به کر گوشی زنند.که این خود از کرامات ایشان است ور نه در

تیزگوشی ایشان شک نبوده تا آنجا که بشر بر حیوان تیز گوش نام خرگوش

اطلاق نموده که دلیل صحت آن مدعاست .

در باب خرمانیته این در یگانه اکتفا گردد بدانکه گفته شده :

هفت خر در طویله ای بخسبند و دو آدمی در کاخی نگنجند.

در عظمت علم خران شما را حوالت دهیم به ابن سینا و پرسش از آسیابان

که تو چگونه دانستی امشب باران آید با آنکه میغی در آسمان نبود و پاسخ

آسیابان که این علم نزد من نبود و هر گاه گوشهای خرم آویخته گردند در هر

موضع که باشم جان پناه جویم که باران آید و افروخته شدن حکیم از فرط

غیرت که این علم از کجا حاصل شده بر ایشان و مرتبت ایشان چیست و

اصرار بر بازگویی اسرار بر آن خر عظیم الشان و وسوسه آن گرانمایه به علیق

تازه و جایگاه فراخ و عمر پر عزت نزد حکمای دیگر بلاد و هیچ سخن نشیدن

از ایشان که خران را سخت کراهت باشد از آموختن این علم به آدمیان.

بیت : هر خری اسرار حق آموختند داغ کردند و دو پوزش دوختند

در علم اللغه و فن بیان و ادای اصوات در جمله وحوش نادره باشند . کل زبان

در ایشان محدود است به ع و ر که تمامی منظور با این دو حرف بیان کنند و

هیچ قصور نیاید در فهم و انتقال منظور به همکیشان و گاه چنان مفاهیم

مشکله با این دو حرف بیان نموده که گفته اند سیسرو خطیب از ملخص و

منجز بودن آن خطابه آه از نهاد برآمده و جان بجان آفرین تسلیم کرده. در باب

تغنی شهره آفاق و انفس اند چنانکه گاه خواندن جمله خلایق ساکن و

ساکت کردند و بشر دوپا بر آن نام آواز خر در چمن نهاده هراز گاهی یکی از

آنان بقصد قربت آن الحان را تقلید نماید که البته : میان ماه من تا ماه گردون/

تفاوت از زمین تا آسمانست.
در سباعت و شجاعت گوی از جمله مخلوق بربوده اند چنانکه شیر را نیز

زهره رویارویی با آنان نباشد .بر صدق این گفته کشته شدن شیری بدست

یک خر شجاع در باغ وحش تهران در سالهای پیشین و مزین گشتن صفحات

جراید به عکس سه رخ از آن قهرمان بی بدیل هنوز از اذهان فراموش نگشته .
نوع بشر نیز که خود در سبعیت و کشتار همنوع ید طولایی داشته و به اندک

بهانه ای بمبهای گران بر همجنسان خوذ ریخته آنها را سلاخی مینماید بگاه

یاد از حربی عظیم و معرکه ای خونریز از لسان خود ترکیب جنگ خرتوخر را

ساخته وپرداخته که گرچه اینکلام بخوبی بیانگر میزان سختی جنگ و میدان

رزم است اما از طرف دیگر عدم سبعیت را که در میان خران سخت نکوهیده

بوده نشان نمیدهد. چنانکه شاعر فرماید :

خران را عزم اگر بر جنگ باشد / گریزد خصم اگر از سنگ باشد

بکش تا زنده مانی شیوه شان نیست / زبس دانا و با فرهنگ باشد

در بزرگی شان او این نکته بس است که بسیار وحوش با استفاده از علوم

رایج و غریبه سعی در تقریب بین خویش و ایشان نموده که قاطر نمونه

آنست اما از آنجا که رموز خلقت در ید هیچ جانداری نیست و خران نیز این

نکته نیکو دانند همیشه دیگر مخلوق را از دست زدن به فنون تشبیه و

کلونینگ باز داشته و در خصوص مرتبه خویش و رتبه قاطران در میانه علم

خلق فرموده اند :

جایی که الاغ پشم ریزد / از قاطر ابلهی چه خیزد ؟

اندر حدیث درجات عالیه این قوم مراتب به آن اندازه فراوان آورده شده که

ترس کاتب از آنستکه ذکر تمامی آنها باعث اطناب کلام از سوی این حقیر و

گسیخته شدن لجام از سوی همجنسان گردیده و سنگ تکفیر و فرمان

تهجیر روان گشته مجال نفس نماند. لذا مطلب را در همین موضع درز گرفته

شما را به خدای متعال میسپارم .


اهواز- آبان 87