Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionکشیش Emptyکشیش

more_horiz

[You must be registered and logged in to see this image.]

یه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد مي کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش... راهبه سوار ميشه و راه ميفتن... چند دقيقه بعد راهبه پاهاش رو روي هم ميندازه و کشيش زير چشمي يه نگاهي به پاي راهبه ميندازه... راهبه ميگه: پدر روحاني، روايت مقدس ??? رو به خاطر بيار... کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه... چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده، بازوش رو با پاي راهبه تماس ميده... راهبه باز ميگه: پدر روحاني! روايت مقدس ??? رو به خاطر بيار!... کشيش زير لب يه فحش ميده و بي خيال ميشه و راهبه رو به مقصدش مي رسونه... بعد از اينکه کشيش به کليسا بر مي گرده سريع ميدوه و از توي کتاب مقدس روايت ??? رو پيدا مي کنه و مي بينه که نوشته: ?به پيش برو و عمل خود را پيگيري کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادماني که مي خواهي مي رسی نتيجه اخلاقي: اگه توي شغلت از اطلاعات شغلي خودت کاملا آگاه نباشي، فرصتهاي بزرگي رو از دست ميدي

descriptionکشیش EmptyRe: کشیش

more_horiz
10 7
یه نموره قدیمی بود " ولی بازم باحال بود " دستت درد نکنه دآش سزار ؛ کلی خندیدیم 10 ا

descriptionکشیش EmptyRe: کشیش

more_horiz

چشممان روشن مطلب صحنه دار هم داریم تو فروم
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply