Iran Forum
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

Iran ForumLog in

Iran Forum helps you connect and share with the people in your life


descriptionداستانهای ملانصرالدین Emptyداستانهای ملانصرالدین

more_horiz
داستان خویشاوند الاغ
روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

descriptionداستانهای ملانصرالدین EmptyRe: داستانهای ملانصرالدین

more_horiz
داستان گم شدن ملا
روزی ملا خرش را گم کرده بود.
ملا راه می رفت و شکر می کرد.
دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!!

descriptionداستانهای ملانصرالدین EmptyRe: داستانهای ملانصرالدین

more_horiz
داستان قبر دراز
روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد: این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!
privacy_tip Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
power_settings_newLogin to reply