Log in
Like/Tweet/+1
Search
Latest topics
Most active topic starters
amin |
| |||
hajreza |
| |||
niloofar |
| |||
yady |
| |||
sahar |
| |||
یاس سفید |
| |||
omid |
| |||
sohailsoltani |
| |||
mohammadreza |
| |||
mahsa |
|
Most Viewed Topics
هر گدایی وهر کارتن خوابی و...سرگذشتی شنیدنی دارد
Page 1 of 1 • Share •
هر گدایی وهر کارتن خوابی و...سرگذشتی شنیدنی دارد
براساس یک داستان واقعی
مرد ، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیواریک جایی شبیه دل خودش ،
کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ، کفشهایش را گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ،
دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش ،
خیابان ساکت بود ،
فکرش را برد آن دورها ، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد
در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را
صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ،
هوا سرد بود ، دستهایش سرد تر ،
مچاله تر شد ، باید زودتر خوابش میبرد
صدای گام هایی آمد و .. رفت ،
مرد با خودش فکر کرد ، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد ،خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش ،
اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد می شد ، شاید مسخره اش می کردند ،
مرد غرور داشت هنوز ، و عشق هم داشت ،
معشوقه هم داشت ، فاطمه ، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید ،به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر ،گفته بود : - بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطی ، دست پر میام ...فاطمه باز هم خندیده بود ،
آمد شهر ، سه ماه کارگری کرد ، برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد ، خواستگار شهری ، خواستگار پولدار ،تصویر فاطمه آمد توی ذهنش ، فاطمه دیگر نمی خندید ،آگهی روی دیورا را که دید تصمیمش را گرفت ،رفت بیمارستان ، کلیه اش را داد و پولش را گرفت ،مثل فروختن یک دانه سیب بود ،
حساب کرد ، پولش بد نبود ، بس بود برای یک عروسی و یک شب شام و شروع یک کاسبی ،
پیغام داد به فاطمه بگویند دارد برمیگردد یک گردنبند بدلی هم خرید ، پولش به اصلش نمی رسید ،
پولها را گذاشت توی بقچه ، شب تا صبح خوابش نبرد ،صبح توی اتوبوس بود ، کنارش یک مرد جوان نشست ،- داداش سیگار داری؟سیگاری نبود ، جوان اخم کرد ،
نیمه های راه خوابش برد ، خواب میدید فاطمه می خندد ، خودش می خندد ، توی یک خانه یک اتاقه و گرم
چشم باز کرد ، کسی کنارش نبود ، بقچه پولش هم نبود ، سرش گیج رفت ، پاشد :- پولام .. پولاااام ،
صدای مبهم دلسوزی می آمد ، - بیچاره ، - پولات چقد بود ؟- حواست کجاست عمو ؟
پیاده شد ، اشکش نمی آمد ، بغض خفه اش می کرد ، نشست کنار جاده ، از ته دل فریاد کشید ،
جای بخیه های روی کمرش سوخت ، برگشت شهر ، یکهفته از این کلانتری به آن پاسگاه ،
بیهوده و بی سرانجام ، کمرش شکست ،دل برید ، با خودش میگفت کاشکی دل هم فروشی بود ،
...
- پاشو داداش ، پاشو اینجا که جای خواب نیس ...
چشمهاشو باز کرد ،صبح شده بود ،تنش خشک شده بود ، خودشو کشید کنار پله ها و کارتن رو جمع کرد ،در بانک باز شد ،حال پا شدن نداشت ،آدم ها می آمدند و می رفتند ،
- داداش آتیش داری؟صدا آشنا بود ، برگشت ،خودش بود ، جوان توی اتوبوس وسط پیاده رو ایستاده بود ،
چشم ها قلاب شد به هم ،فرصت فکر کردن نداشت ، با همه نیرویی که داشت خودشو پرتاب کرد به سمت جوان دزد ،- آی دزد ، آیییییی دزد ، پولامو بده ، نامرد خدانشناس ... آی مردم ...
جوان شناختش ، - ولم کن مرتیکه گدا ، کدوم پولا ، ولم کن آشغال ...
پهلوی چپش داغ شد ، سوخت ، درست جای بخیه ها ، دوباره سوخت ، و دوباره ....
افتاد روی زمین ، جوان دزد فرار کرد ، - آییی یی یییییی مردم تازه جمع شده بودند برای تماشا،
دستش را دراز کرد به سمت جوان که دور و دور تر میشد ،- بگیریتش .. پو . ل .. ام
صدایش ضعیف بود ،صدای مبهم دلسوزی می آمد ،- چاقو خورده ...- برین کنار .. دس بهش نزنین ...
- گداس؟- چه خونی ازش میره ...دستش را گذاشت جای خالیه کلیه اش دستش داغ شد
چاقوی خونی افتاده بود روی زمین ،سرش گیج رفت ،چشمهایش را بست و ... بست .
نه تصویر فاطمه را دید نه صدای آدم ها را شنید ، همه جا تاریک بود ... تاریک .
.........
همه زندگی اش یک خبر شد توی روزنامه :
- یک کارتن خواب در اثر ضربات متعدد چاقو مرد .
همین ،
هیچ آدمی از حال دل آدم دیگری خبر ندارد ،
نه کسی فهمید مرد که بود ، نه کسی فهمید فاطمه چه شد
مثل خط خطی روی کاغذ سیاه می ماند زندگی ،
بالاتر از سیاهی که رنگی نیست ،
انگار تقدیرش همین بود که بیاید و کلیه اش را بفروشد به یک آدم دیگر ،
شاید فاطمه هم مرده باشد ،
شاید آن دنیا یک خانه یک اتاقه گرم گیرشان بیاید و مثل آدم زندگی کنند ،
کسی چه میداند ؟!
کسی چه رغبتی دارد که بداند ؟
زندگی با ندانستن ها شیرین تر می شود ،
قصه آدم ها ، مثل لالایی نیست
قصه آدم ها ، قصیده غصه هاست .
...........
بودیم و کسی پاس نمی داشت که باشیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
Re: هر گدایی وهر کارتن خوابی و...سرگذشتی شنیدنی دارد
داستان متاثر کننده ای بود
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
اگه نباشیم باز هم کسی نمیدونه که نیستیم
در تمام دنیا مردم تازه دارن میفهمن که بار هستی یعنی چه ولی .................
خیلی جالب و ناراحت کننده بود اونم در کشوری که مردمش در تمام دنیا صحبت از معرفت و انساندوستی میکنن
بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
اگه نباشیم باز هم کسی نمیدونه که نیستیم
در تمام دنیا مردم تازه دارن میفهمن که بار هستی یعنی چه ولی .................
خیلی جالب و ناراحت کننده بود اونم در کشوری که مردمش در تمام دنیا صحبت از معرفت و انساندوستی میکنن

Re: هر گدایی وهر کارتن خوابی و...سرگذشتی شنیدنی دارد
hiran wrote:
زندگی با ندانستن ها شیرین تر می شود ،

faezeh- کاربر حرفهای
-
Posts : 1502
Reputation : 34
Points : 8924
Join date : 2009-03-08
Page 1 of 1
Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum
» کیک شوکو هالیک
» دروغگو ها
» برنامه های رمضان 92
» هم سن و سال
» جوک و اس ام اس جدید
» اگه گفتید من چه شکلی ام ؟!
» ببخشید
» یادداشتای پاییزی ..!ا
» روزنوشت نیلوفر
» مشاعره
» قانعم کن
» خصوصیات سایت جدید.ifin.ir
» فشار خون بالا
» سراب
» سلام و از نو
» من چه دلتنگتم امروز
» مدیتیشن تراپی، مراقبه، مکاشفه، متافیزیک
» ترانه های گروه کر دختران
» سایت شعرپارسی
» مرجع دانلود فارسی
» 9 دی هراسی خواص !!!
» شب امتحان تو خوابگاه دخترا و پسرا چه خبره؟
» یالثارات الحسین (ع)
» تریبون دادگاه مردمی سران فتنه فیلتر شد !!!
» دکترین های فراموش شده (8)
» دانلود HiDownload Platinum 7.971 نرم افزار مدیریت دانلود فایل
» مــهــم!!! قابل توجه اعضای جدید و قدیم ایران فروم
» ما را هم به این زودی بکشید...!!!
» شلوار و شعار
» حامد کمیلی، زمانی که هنوز معروف نشده بود!!
» باشم یا نباشم
» کاریکاتور هنرمندان و بازیگران مشهور ایرانی
» کوچ مقصدی برای پرستو ها !
» دوستان داره دیر میشه کاری کنید؟
» شفيعي كدكني يادش گرامي باد
» گزارش تصویری: فیلم «هرچه خدا بخواهد»
» هل من ناصر(تقاضا از دوستان)
» کلامی از شیخ بهائی:
» هندوانه
» بابا شاه: از خودم نقاشی کشیدی ام
» کدوم انگشت خود را بیشتر دوست دارید؟
» پاییز
» دانستنی های مفید
» گفت و گو
» درست انتخاب کنید تا شاد باشید
» شکاف جنسیتی در سال ۲۰۱۰۲۰۱۰
» حلقه خورشید
» ایران فروم در آستانه ی 2 سالگی متحول می شود
» مشکلات ایران فروم: سخنی دوستانه با آقای خداپرست و دوستان
» بیچاره موشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
» حیوانی عجیب، نتیجه جفت گیری زرافه و گورخر
» این عکس چیست؟
» تصویر جالب: نحوه ایستادن یک هم وطن در بانک!
» تصوير يك جلسه مهم در مجلس آمريكا!
» فکر می کنید ایشون چکاره هستن؟(عکس)
» نامه غضنفر به زنش
» کلماتی که نمی خواهید در اتاق عمل بشنوید
» دو راهب و دختر زیبا
» برادر
» میلاد امام مهر،امام رضا(ع)بر همگان مبارک-تقدیم به شما
» توهین به مسئولان نظام در نمایشگاه دیجیتال
» یه نگاه متفاوت به آدما
» تولد دآش جواد
» امین 7
» مسیر امام رضا(ع) از مدینه تا خراسان
» مرد گمشده در جزیره
» هلن کلر زنی برای بودن
» برخیز ای موسی
» خواندن این متن تنها یک دقیقه از زمان شما را خواهد گرفت
» خوابهای بی تعبیر شاهانه !!!
» زندیگینامه رهی معیری
» بیاد رهی معیری
» دانلود آهنگ یاد من باش با صدای مجید اخشابی
» نخستین یار من
» جایی شبیه رویا در ایران
» مسقطی
» رابطه دروغگویی و استفاده از صابون!
» وصیت نامه زیبای حسین پناهی
» نمیخواین چیزی بگین!!ا
» ايران شناسي ياستان شناسي معرفي يه سايت باحال
» گزارش تصويري كنسرت شهرام ناظري در گرگان
» فعالیت جالب ماموران شهرداری!
» چطور رژ لب مناسبم را انتخاب کنم؟
» دخترای قدیم
» تصویر عجیب
» گل شیپوری
» تفاوت GPS و GPRS
» با استفاده از يک فشارسنج، ارتفاع يک آسمان خراش اندازه می گیرد
» آموزش خود کشی
» اسیر
» رسوم در زمان قاجار
» 101%
» مرگ در ساعت 11
» ملکه ای که میخواست نسل مردان را از روی زمین بردارد!
» عتيقهفروش
» مروري بر جذابترين برنامهها و سريالهاي دهه 60
» آرزو می کنم که د ر تنهایی تنهاییت تنها بمانی
» رضا خندان بازیگر سریال «مختارنامه» درگذشت