شخصي در خانه اش دزدي ديد . به دنبال او رفت تا او را دستگير كند.

نزديك بود كه با يك حمله دزد را بگيرد كه ناگهان دزد ديگري فرياد زد :

بيا من جاي پاي دزد را به تو نشان دهم .

وقتي كه صاحبخانه صداي او را شنيد ، با خود گفت :

دستگيري اين دزد بي فايده است .

بايد زن و بچه را از دست دزد ديگر نجات داد.

پس به سوي آن كس كه فرياد مي زد باز گشت و به او گفت :

اين فرياد براي چه بود ؟

گفت مي خواهم جاي پاي دزد را به تو نشان دهم!

صاحبخانه گفت : من خود دزد را پيدا كرده بودم ، تو به من جاي پاي او را معرفي مي كني!؟

من كه به خود حقيقت رسيدم ، نشان پاي او براي من چه سودي دارد ؟

كسي كه ذات را گم كند ،دل خوشي به صفات او چه فايده دارد ؟

اطاعت عاميان ، براي مقربان حضور حق ، گناه است.

آن ها كه به آب رسيد ه اند. و ديگران رنگ آب را مي جويند .

كسي كه سرش را در قعر آب فرو كرده ، رنگ آب را نمی بیند .



صنع بيند مرد محجوب از صفات در صفات آن رست كو گم كرد ذات

واصلان چون غرق ذاتند اي پسر كي كنند اندر صفات او نظر

چون كه اندر قعر جو باشد سرت كي به رنگ آب افتد منظرت

طاعت عامه گناه خاصگان وصلت عامه حجاب خاص دان