عقلم تب کرده است !
دلم گندیده است
رهایم کنید تا بگویم
که دیوانگی پسندیده است
چشمانم پشت سرم را نمی شنوند !
گوش هایم ، روح ِ عاطفه را نمی بینند!
زیر این آوار ، ماه روییده است
دیوار زدیوار ره پوییده است
اینجا ، همه ی ستاره ها خوابیده اند
دل ها فروریخته اند ، سنگ ها زاییده اند
دلم گندیده است
رهایم کنید تا بگویم
که دیوانگی پسندیده است
چشمانم پشت سرم را نمی شنوند !
گوش هایم ، روح ِ عاطفه را نمی بینند!
زیر این آوار ، ماه روییده است
دیوار زدیوار ره پوییده است
اینجا ، همه ی ستاره ها خوابیده اند
دل ها فروریخته اند ، سنگ ها زاییده اند