چند وقته با خدا حرف نزدید؟ چند وقته خدا رو صدا نکردید؟ چند وقته حضور خدارو حس نکردید؟ چند وقته اصلا یادتون رفته که خدایی هست؟ آخرین باری که از همه کس رونده و ازهمه جا مونده شده بودید و بی اختیار از ته دل گفتید " خدایا کمکم کن " کی بوده؟ یادتون نمی میاد؟چه حسی دارید؟ خجالت و شرمندگی ،که چرا ازش غافل شدید اما اون شما رو به حال خودتون رها نکرد؟ افسوس و دریغ که چرا این همه فرصت رو برای یکی شدن و عشق به خدا از دست داید؟ یا نه اصلا هیچ حسی ندارید؟؟؟؟

اینو شنیدید که میگن " چقدر زود ، دیر میشه " ؟؟؟ پس تا دیر نشده ، تا همه فرصتهای عاشقی رو از دست ندادید، تا سلامتی دارید، تا مستاصل نشدید ،تا همه پلهای پشت سرتون رو خراب نکردید ؛ با " خدا " آشتی کنید. با خدا حرف بزنید. با خدا راز و نیاز کنید . ازش بخواید که به درونتون رخنه کنه و با همه وجودتون یکی بشه .صداش کنید و به خاطر این همه تاخیر و قصور ازش عذر خواهی کنید .اگه دیر بشه با چه رویی می خواید صداش کنید و عذر تقصیر بخواهید؟ هرچند که اون بزرگ تر و بخشنده تر از اونه که محتاج صداکردن ما باشه ، آخه اون صدانکرده هم استجابتت می کنه . اینه اون خدایی که ازش غافلیم.