خدایا منو ببخش من نمیخواستم این طوری بشه،میدونم که گناهکارم،میدونم جنایت بزرگی انجام دادم ،اما همش تقصیر من نبود ،اونا هم مقصر بودن ،آخه توی این دنیای به این بزرگی چرا درست اومدن اینجا؟میتونستند برن جایی که زندگی راحتی داشته باشن وبرای کسی دردسر درست نکنن .این آخرا هرجا میرفتم سرراهم بودن ومدام برام مزاحمت درست میکردن. دیگه دیوونه شده بودم،خوب آدم تا یه جایی تحمل داره،بعدش کاسه صبرش لبریز میشه.
اصلا خدایا میدونی چیه؟ تقصیر توهم بود،تو میتونستی کاری کنی که اینجا نیان ویه جای دیگه برن. چی دارم میگم،این حرفها باعث نمیشه دچار عذاب وجدان نشم واحساس گناه نکنم،هرشب کابوس میبینم ونمیدونم قراره کی این کابوسهای لعنتی دست از سرم بردارن
ببین کارم به کجا کشیده،من،منیکه حتی آزارم به یه مورچه نمیرسید،حالا یه یه قاتل تمام عیارتبدیل شدم.اون روز یهو رفتم سراغشون چون میخواستم غافلگیرشون کنم تا نتونند هیچ عکس العملی انجام بدن.بستمشون به رگبارهمه اونارو،هیچکدومشون تکون نمیخوردن،همه اونا مردن خیلی سریع وبدون درد تنها لطفی بود که بهشون کردم.بعدش یادمه به اسلحه ی تودستم نگاه کردم.نوشته های روی اسلحه داشت جلوی چشمم می رقصید:(کشنده سریع مورچه وحشرات)
اصلا خدایا میدونی چیه؟ تقصیر توهم بود،تو میتونستی کاری کنی که اینجا نیان ویه جای دیگه برن. چی دارم میگم،این حرفها باعث نمیشه دچار عذاب وجدان نشم واحساس گناه نکنم،هرشب کابوس میبینم ونمیدونم قراره کی این کابوسهای لعنتی دست از سرم بردارن
ببین کارم به کجا کشیده،من،منیکه حتی آزارم به یه مورچه نمیرسید،حالا یه یه قاتل تمام عیارتبدیل شدم.اون روز یهو رفتم سراغشون چون میخواستم غافلگیرشون کنم تا نتونند هیچ عکس العملی انجام بدن.بستمشون به رگبارهمه اونارو،هیچکدومشون تکون نمیخوردن،همه اونا مردن خیلی سریع وبدون درد تنها لطفی بود که بهشون کردم.بعدش یادمه به اسلحه ی تودستم نگاه کردم.نوشته های روی اسلحه داشت جلوی چشمم می رقصید:(کشنده سریع مورچه وحشرات)